خلاصه ماشینی:
"کتابها و مقالات بسیاری قبل و بعد از فیشر به تحریر درآمد که"زندگی و مرگ مهاتما گاندی"اثر روبرت پین 1969 میلادی(1348 شمسی)، "بازشناسی گاندی"نوشته یوگش چارا 1997 میلادی (1376)و"سخاوت گاندی"اثر استنلی ولپرت 2001 میلادی(1380)،جزء مفصلترین آثار مربوط به زندگی گاندی است،اما در این میان زندگینامه"گاندی"زندانی امید اثر جودیت براون چاپ 1989 میلادی(1368)، جامعیت بیشتری دارد،چرا که براساس تحقیقات بسیاری از تاریخدانان حرفهای است.
اما آنچه که ما را در میان این همه تحسین و بزرگنمایی به راه درست رهنمون میکند وجود شاهدان عینی است که در حال حاضر در قید حیاتند و هنوز تصویر و خاطره روشنی از ایام زندگی گاندی در ذهن خود دارند و حتی از زندگی او تاثیر گرفتهاند.
اما به نظر میرسد که هدف گاندی از طرح این موضوع نه پشیمانی بلکه علاقه او به سخن میناروکی نس بوده است که میگوید:"وقتی که درمییابم اشتباه کردهام:نظر خود را تغییر میدهم،شما چطور؟" از حقایق قابل اشاره دیگر در مورد گاندی،پذیرش و استقبال او از تجارب و نگرشهای جدید بود.
"پس از این بود که زندگی آنها وارد مرحله تازهتری شد،در سپتامبر 1997 میلادی(مهر 1376)،نشریه ساندی تایمز در مقالهای با عنوان"ناکامیهای بزرگان"در مورد گاندی چنین نوشته بود:"مهاتما گاندی همسر خود را به خاطر گرایشات ماتریالیستی مجبور به تمیز کردن مستراحها میکرد".
در این میان سربرآوردن جنبش کمالگرای هندو که مسئول ترور گاندی نیز بود،رویه تنش و شدت بخشیدن به تنشها را دنبال میکند که انفجار مسجد آیودیا در سال 1992 میلادی(1371)در این زمره است و بهطور حتم این مسئله گاندی را به گریه وامیدارد و گویی آموزههای او برای روشنگری رهبران دینی در هر برهه از زمان به پایان رسیده است."