چکیده:
این مقاله بحث تقدم گونههای مختلف توسعه را از حیث نظری مطرح
ساخته است و بر آن است که باید به توسعه علمی و پژوهشهای تجربی توجه
ویژهای مبذول داشت. به گمان مؤلف، هر الگویی از توسعه، ناگزیر است توسعه در
بستر علم را مفروض بگیرد و به این ترتیب توسعه علمی، مبنای اصناف گوناگون
توسعه خواهد شد. وی بر آن است که مسیر محتوم مدرنیته را باید پیمود و برای
طی این مسیر ابتدا باید «شناخت» سپس «عمل کرد».
خلاصه ماشینی:
"عدهای نیز معتقدند پیش از اینکه دست به هر کار بزنیم، باید بنشینیم و لختی با خود بیندیشیم که چرا به این وضعیت رسیدهایم؟ چرا ما صاحبان و رانندگان آن تریلی پیشرو نیستیم و در پشت سر آن قرار داریم؟ مثل ما و مدرنیته، مثل ماشینهای پشت سر تریلی است.
اگر نکته اول را پذیرفته باشیم، باید مقدمه دوم را نیز بپذیریم؛ این نکته لازمه و نتیجه منطقی آن مقدمه نخست است، آن نوع دانشی که انسان ماقبل صنعتی داشت، یک نحوه معیشت را برای او اقتضا میکرد و این نوع دانش که انسان دوران صنعتی دارد یک نحوه معیشت دیگر را پیش رو مینهد.
یک پاسخ فلسفی این است که: آدمیان درک تازهای از وجود پیدا کردهاند و «وجود» به منزله یک دریا موج تازهای زده و آدمیان تازهای با ماهیت و هویت تازهای به منصه ظهور رسانده است، که همه چیز دگرگون شده است و نسبتها تغییر کرده است و ما دست بستهایم و باید به انتظار موج تازهای بنشینیم تا آدمیان دیگری پدید آیند و نسبتها و روابط جدیدی حاصل شود.
اگر طالب توسعه و مدرنیته هستیم یکی از کلیدهای مهم و سرنوشتساز و اجتنابناپذیر و معتبر آن توسعه علمی است یعنی در آوردن علم جدید با همه رگ و ریشهها و با همه لوازم و استلزاماتش.
ولی اگر مراد این باشد، که ظاهرا نیز همین است، که کسی ذهن پیچیدهای دارد لزوما زندگی پیچیدهای میکند، سخن باطلی است.
اما تذکر این مسأله خالی از فایده نیست که در منظومه معرفتی که آقای سروش دانش دین نقش دست دوم دارد و تمام ارج و ارزش به دانش تجربی داده میشود و این خلاف نوع بینش متدینان و مؤمنان است."