خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال،بانک جهانی معتقد است که فقر در حال رشد در این منطقه و متعاقب آن افزایش نابرابریها(چه در بعد درآمدی و چه انسانی)ناشی از«اختلال اجتماعی و اقتصادی در فرایندگذار و به تبع آن کاهش در تولید،درآمدهای دولت و خانوار» میباشد.
با این حال،ارتباطات ما بین اصلاحات سیاسی که از طریق فرآیندهای دموکراتیزه کردن مورد تأکید واقع شده همواره پیوستگی لازم را با ابزارها و دخالتهای مرتبط با تجدید ساختار اجتماعی و اقتصادی نداشته است و در نتیجه منجر به تضعیف دولت و گسترش ناامنیها در سطح افراد و جوامع شده است.
بانک جهانی در گزارش توسعهء جهانی سال 6991 تحت عنوان«از برنامهریزی تا بازار» اذعان میدارد که تفاوت در عملکرد اقتصادی کشورها متأثر از سیاستگذاریهای خوب یا بد و خصوصا متأثر از میزان پیشرفت در آزادسازی اقتصاد و ایجاد ثبات کلان اقتصادی بوده است و در مجموع با انجام اصلاحات به سمت اقتصاد بازار،فرصتهای بهتری را برای محدود کردن کاهش تولید و نجات از مشکلاتگذار و انتقال در اختیار قرار میگیرد.
در صورتی که جنگ داخلی به وقوع پیوندد،شرایط موجود قادر نخواهد بود به درک اهداف خود در رشد اقتصادی و دموکراسی نایل آید و نیازمند جهتگیری بهتری جهت کاهش نابرابری افقی به عنوان هدف اصلی دستور کار توسعه میباشد نارضایی اقتصادی و نابرابری اجتماعی میتواند انگیزهای برای شکلگیری گروه گردد که به ایجاد منازعه کمک میکند.
آیا همکاری منطقهای(یا فرو منطقهای)میتواند باعث میانجیگری بین نیروهای جهانی و منافع ملی گردد؟آیا دستور کار منطقهای ممکن است؟میتوان استدلال کرد که ایجاد هویت منطقهای در آسیای مرکزی به علت عوامل زیر محدود شده است: الف)سیاست تعیین مرزهای ملی توسط استالین در دههء 0391،مرزهایی مصنوعی ایجاد کرد که گروههای قومی را در سراسر مناطق از هم جدا نمود."