چکیده:
معرفی لیبرالیسم در ایران همراه با کاستیها و نارساییهایی است که
غالبا موجب بدفهمی نسبت به لیبرالیسم شده است. محافظهکاران نولیبرال در
دهههای اخیر برابری و همبستگی را موجب تضعیف آزادی فردی دانستهاند؛ حال
آنکه بدون برابری و همبستگی، آزادی در جامعه تحقق عینی نخواهد یافت. این سه
مقوله در پیوند نزدیک و چند سویه با یکدیگر قرار دارند.
خلاصه ماشینی:
"2. ایشان معتقد است که با دو عنصر «قرارداد اجتماعی» و «اخلاق» میتوان گسیختگی و انشقاق را در نظریه لیبرالیسم پر کرد؛ حال آنکه نه قرارداد اجتماعی بهتنهایی میتواند انسانهای خودجو و خودمحور را در کنار یک سفره گرد آورد و آنها را به یک نظم و سامان اجتماعی واحد رهنمون شود و نه در مبانی لیبرالیسم راهی برای دیگرخواهی و نوعخواهی اخلاقی وجود دارد.
نظریه ایشان از جهات زیر درونمتناقض است: الف) نویسنده هر چند خود بر دکتر سروش ایراد میکند که در تبیین لیبرالیسم از دو عنصر قرارداد اجتماعی و اخلاق بحث نکرده و آن دو را امری دادهشده انگاشته است، ولی خود ایشان نیز نتوانسته است به تبیین این دو مفهوم و ارتباط آن با مبانی لیبرالیسم بپردازد.
اگر کسی بخواهد این دو مقوله را امری دادهشده نپندارد، باید توضیح دهد که در تفکر لیبرال چگونه میتوان به یک قرارداد اجتماعی، حتی در صورتی که به زیان منافع فرد باشد، وفادار ماند و اساسا اخلاق جز در آنجا که منافع فعلی یا آتی خود فرد را تأمین کند، چه معنایی دارد؟ ب) با آنکه نویسنده به تفصیل و تکرار از قرارداد اجتماعی سخن گفته است، ولی گامی در جهت تبیین این مفهوم و کارکرد آن در نظام اجتماعی برنداشته است.
وی با آنکه بهتفصیل از تأثیر نابرابریهای اجتماعی در محدود شدن آزادی ضعیفان سخن گفته است، ولی در مقام راهحل اظهار میدارد: «آنچه لازم است محدود شود، همانا آزادی افراد صاحب قدرت و امکانات در زمینه فعالیت اقتصادی است» و این محدود کردن را چنین تعریف میکند: «کافی است که بخشی از امکانات و قدرت افراد ثروتمند و قدرتمند از آنان باز ستانده شود تا حد مطلوبی از برابری و همبستگی منتج از آن بهدست آید»."