چکیده:
دکتر آیسفلت معتقد است که انسان ذاتا گرایش به سلطه بر دیگری دارد؛
ولی میتوان این گرایش را با کار فرهنگی مهار و هدایت کرد. میزان خشونت در
جوامع اولیه کمتر از جوامع فعلی بوده است. راه حل پیشنهادی ایشان برای مهار
گرایش به سلطه و خشونت، آموزش، احیای اصل همبستگی و بالا بردن عشق و
محبت است.
خلاصه ماشینی:
"آیا به این دلیل که ما از وجه مثبت تهاجم گریزی نداریم، باید وجه منفی آن را نیز تحمل کنیم؟ کانت کاملا آگاه بود که این فقط گرایش و تلاش ما برای سلطه است که در مبارزه با نیروهای مخوف طبیعت امکان بقا را برای ما فراهم میآورد.
آیا دستور دینی ما که میگوید: «دشمن خود را هم دوست بدار» توقع و فشار بیش از حد به انسان نیست؟ البته عشق و محبت در مقدماتیترین سطح به عنوان عشق فردی [به اشخاص [در نظر گرفته میشود؛ اما در مرتبهای والاتر، مبنایی برای توان دوست داشتن دیگر مردم به وجود آورده است؛ به طوری که انسانها میتوانند خود را همذات و یکی با جامعهای بزرگتر فرض کنند؛ ولی در درجه اول با اشخاصی که از نظر ژنتیکی نسبت خویشی دارند و سپس با انسانهایی که با آنها از نظر فکری و روحی احساس نزدیکی بیشتری میکنند.
بنابر این از نظر شما جامعه چندفرهنگی تجربه ارزشمندی نیست؟ مسلما من هم طرفدار تنوع و گوناگونی هستم؛ چرا که میدانم آنها جنبههای مثبت بسیاری را در خود پنهان دارند؛ اما با این حال باید بدانیم که توان تحمل فشار، محدودههایی دارد که در صورت نادیدهگرفتهشدن آنها، از پیامدهای بعدی مصون نخواهیم بود.
2. عنصر آموزش و تربیت میتواند نقش مهمی در مهار خشونت داشته باشد؛ اما باید پرسید کدام آموزش و بر پایه کدام فلسفه وجودی میتواند این نقش را بازی کند؟ کشورهای پیشرفته صنعتی بلوک غرب در سطح بالایی از آموزش و تربیت نیروی انسانی مدنی قرار دارند، با این حال به نظر نمیرسد سلطهگری انسانها در این جوامع مهار شده باشد سهل است که صدچندان شده است."