چکیده:
در این گفتوگو که در چهار قسمت منتشر شده است، آقای باوند ابتدا
مطالبی را پیرامون تاریخ مباحث هرمنوتیک در غرب ذکر میکند و سپس به جهان
هرمنوتیک ایرانی میپردازد که خلاصه همین بخش در اینجا آمده است. به نظر
ایشان روشنفکران ما نتوانستهاند تعامل درستی با سنت خود و اسلام داشته
باشند و علت آن یا جهل یا خیانت است. اگر روشنفکران قدری به منابع اسلامی روی
آورند و از سر تأمل در آنها بنگرند، بسیاری مشکلات فکریشان حل خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"این قرائت از نسبت ما و جهان جدید بعد از انقلاب چگونه دنبال میشود؟ این گروههای فکری هماکنون نیز با طرح مسأله تعارض سنت و مدرنیته و یا اسلام و غرب، اسلام را صرفا مساوی با سنت، آن هم نه سنت نبوی و علوی، بلکه سنت و آنچه در گذشته حتی در ارتباط با حاکمان مستبد گذشته اتفاق افتاد میانگارند و با تأثیرپذیری از کلام مسیحی و یهودی در غرب، قائل به صامت بودن متن و کتاب دینی مسلمانان هستند - البته در ابتدا میگفتند کتاب و دین در اصل کامل است؛ اما بعد همین را نیز نفی کردند و آن را هم مانند کتاب مقدس، ناقص و تحریفشده اعلام نمودند - و تحت تأثیر مکتب سوبژکتیویسم و نحلههای مختلف آن قائل به نسبیت کامل فهم ما از دین شدند و اینکه در هیچ مرتبهای نمیتوان به نحو یقین مفاد کلام خدا را فهمید و معرفت بشری که پشتوانه فهم ما از کتاب و سنت است، کاملا نسبی و محدود و متغیر است و بشر هیچ راهی برای ورود و فهم مفاد کلام خدا ندارد.
لذا در اینجا با توجه به برخی مدعیات اصحاب مکتب هرمنوتیک مبنی بر اینکه مفسر پیشفرضها و فهمی محدود دارد و زبان عربی هم یک ساختار و محدودیتهایی دارد، چگونه میتوان محتوای وحی را با این محدودیتهای فکری و زبانی و تاریخی و فرهنگی مختلف و متغیر به نحو صحیح فهمید؟ باید گفت این مسأله به نحوی صحیح مطرح نشده است؛ زیرا این ناشی از نوعی نگاه بیرونی به دین است که قائل به جدایی و حتی فاصله معرفتشناسی میان آدمی و خداست؛ در حالیکه خدا همانطور که در طبیعت تجلی میکند، به عنوان مبدأ وجود در فکر و عقیده انسان هم تجلی میکند."