چکیده:
آقای ملکیان در این گفتوگو، معانی و برداشتهای متعدد از بحث «معنای
زندگی» را از یکدیگر باز شناخته و پس از ارائه توضیحاتی در باره هر کدام، به
مسائلی همچون مجهول بودن یا مکشوف بودن معنای زندگی، رابطه عشق با
معنای زندگی و ساحتهای گوناگونی که در آنها مسأله «معنای زندگی» قابل طرح
است، پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"آیا میتوان به زندگی که خود دارای علم و اراده نیست، هدفی خارجی نسبت داد؟ پرسش اصلی این است که آیا همان طور که برای مثال، ساعت، سازندهای دارای علم و اراده داشته است، زندگی انسانها هم سازندهای دارای علم و اراده دارد یا خیر؟ پاسخ این سؤال بسته به اینکه شما مادی (1) یا به تعبیر دیگر، حتی سکولار (2) (به یکی از معانی آن) باشید و یا الهی باشید، تفاوت پیدا میکند.
از سوی دیگر، اگر شما الهی باشید، میتوانید قائل به این باشید که زندگی، سازندهای دارد و آن سازنده دارای علم و اراده است؛ بنابراین میتوان گفت که آری؛ این زندگی دارای معناست؛ یعنی دارای هدف خارجی است.
حال برای اینکه آن زندگی بزرگتر فایده داشته باشد، باز باید دو چیز اثبات بشود: یکی اینکه کل بزرگتری وجود دارد که این بزرگتر، جزئی از آن است؛ دوم اینکه خود این جزء کوچکتر در آن جزء بزرگتر نقشی ایفا میکند.
سپس بر مبنای تعریف یادشده، به این نتیجه رهنمون میشوند که نه یک شخص الهی و نه یک فرد مادهگرا (ماتریالیست) هیچ کدام نمیتوانند به این معنا، برای زندگی معنایی قایل باشند؛ چرا که هر یک در نهایت به یک مجموعه یا کل میرسد که دیگر زیرمجموعه یا جزئی برای امر دیگری نیست و لذا با توجه به تعریف «فایده»، مجموعه مزبور امری بیفایده است و بیفایدگی آن، سرانجام به بیفایدگی زندگی انسان که زیر مجموعهای برای آن مجموعه است، منجر میشود."