چکیده:
جدایی دین از دولت، تنها یکی از میوههای فرعی سکولاریسم است.
سکولاریسم در غرب انگیزهها و اندیشههای آدمی را دچار تحولی اساسی کرده و
انسانی دیگر پدید آورده است. سکولاریسم به ظاهر ضدمذهب نیست؛ اما از ضدیت
با مذهب بدتر است؛ زیرا خود را جایگزین و بدیل دین قرار داده است؛ به طوری که
میتوان گفت دین و دیانت جدیدی ظهور کرده است. یکی از مهمترین پیامدهای
سکولاریسم، فقدان گذشت است که زندگی را به جهنم تبدیل کرده است.
خلاصه ماشینی:
"آقای سروش در مقاله قبلی نوشته بود: «حکومت سکولار، حکومتی است که با دین ضدیت ندارد؛ اما دین را نه مبنای مشروعیت خود قرار میدهد و نه مبنای عمل خود»؛ اما در مقاله حاضر تصریح میکند: «سکولاریسم ضدمذهب نیست؛ ولی این سخن باید درست فهمیده شود.
با این اعتراف، پرسش از ماهیت روشنفکری و کارکرد آن در جامعه اسلامی ایران دوباره جای طرح مییابد: روشنفکران مسلمان چگونه میخواهند دستاوردهای مدرنیته و اندیشه اسلامی را به صورت قابل قبولی یکجا جمع کنند؟ به نظر میرسد با توجه به تلقی جناب سروش و همفکران ایشان که مسیر علم، فلسفه و تکنولوژی غرب را جریان طبیعی رشد و توسعه انسانی میدانند و تأثیر دین در این حوزهها را قاطع نمیدانند، پاسخ به پرسش یادشده چندان آسان نیست.
باز میپرسیم که در یک نظام اجتماعی که بر بنیاد چنین عقلانیتی بنا شده و انگیزههایی چون حرص، فزونخواهی و مسابقه بیپایان کسب ثروت و قدرت را به صورت روزافزون توسعه میدهد، حقیقتا چگونه میتوان از تزریق انگیزههایی ناهمسو با آن سخن گفت و حتی اگر چنین کاری صورت گیرد، تا چه اندازه میتوان به پایداری و اثرگذاری آن دل بست؟ بیگمان نمیتوان پیامدهای سکولاریسم را به فقدان گذشت و امثال آن محدود کرد و این گفتمان انتقادی نسبت به مدرنیته تابدینجا پایان نمیپذیرد؛ بلکه روشنفکران متعهد و اصلاحطلبان مسلمان را به تجدیدنظر در مشروعیت و حقانیت بنمایههای فرهنگ مدرن فرا میخواند."