چکیده:
فلسفة منطق علمی است فرانگر که با روش عقلی از چند و چونی علم منطق بحث میکند، و
از این روی، موضوع این علم خود علم منطق است، و مسائل آن، پاسخ به پرسشهای فلسفی
ناظر به این علم در کل، یا ناظر به مسائل آن، و نیز تحولاتی که در گذر تاریخ در این
علم رخ داده، میباشد.
در این مقاله دورنمایی از فلسفة منطق گزارش شده است.
خلاصه ماشینی:
"محض نمونه، آیا اساسا تعریف ممکن است یا خیر؟ اگر ممکن است آیا تعریف حدی ممکن است یا غیر ممکن، و اگر تعریف حدی ممکن است آیا سهولت دارد یا صعوبت؟ این پرسشهای فلسفی ناظر به تعریف است و جزو مسائل فلسفة منطق، نه جزو مسائل علم منطق؛ زیرا علم منطق با فرض امکان تعریف قواعد، اقسام و شرایط آن را بازگو میکند و مغالطات در تعریف را نشان میدهد؛ ب) همچنین منطق فنون مختلف استدلالهای مباشر و غیر مباشر را بررسی میکند و شرایط استدلالهای معتبر را نشان میدهد، و گوشزد میسازد که با نبود هر یک از آن شرایط، استدلال دچار مغالطه میشود.
از این روی، آیا نمیتوان گفت منطق در بخشی از مسائل مانند منطق صورت استنتاج و بخش صنعت برهان و مغالطه از روش عقلی بهره میگیرد و در سه صنعت جدل، خطابه و شعر از روش غیر عقلی سود میبرد؟ پاسخ این پرسشها نیز منفی است؛ زیرا صنعت جدل هنگامی که برای جدلی استقرا را تجویز میکند این تحلیل عقلی را مطرح میسازد که هدف جدلی، رسیدن به مدعای مظنون است، و این هدف عقلا با استقرای ناقص حاصل میشود.
نیاز منطق به علوم روشن شد که علوم به منطق نیازمندند، اما آیا منطق در بیان قواعد، شرایط، اقسام و مغالطات در تعریف و استنتاج به علمی وابسته است؟ هرچند باید گفت منطق به هیچ علمی وابسته نیست، ولی منطق به نوعی به فلسفة اولیٰ وابستگی خواهد داشت، و از این روی باید گفت منطق تنها به فلسفة خود وابسته است؛ زیرا همانگونه که اشاره کردیم، منطق در خود قواعد و شرایط و مغالطات منطقی به هیچ علمی نیازمند نیست."