چکیده:
جریانهای فکری ایران، به رغم تفاوتها و اختلافها، از نظر فقدان «تولید
تفکر» با یکدیگر مشابهت دارند. تفکر از جهت منشأ، به تأسیسی، ترکیبی و
تقلیدی تقسیم میشود و از جهت کارکرد به زاینده، سوخته و پوسیده قابل
دستهبندی است.
خلاصه ماشینی:
"برای ساختن یک تفکر تأسیسی یا ایجاد یک تفکر گرهگشا و زاینده، دو نوع نسبت میان معارف بشری میتوانیم در نظر بگیریم، و بر اساس این دو نوع نسبت، دربارهی رابطهی خودمان با تفکرات تقلیدی ـ اعم از غربی یا شرقی ـ داوری کنیم.
به لحاظ ارزشگذاری بهسختی میتوان یکی از اقسام تفکر را بر دیگری ترجیح داد؛ چون به هر حال زندگی آمیزهای است از مسائل فکری و عملی؛ و طبیعی است اگر مبنای ترجیح، آن باشد که مسائل عملی چگونه میخواهند برطرف شوند، ما دیگر به تأسیسی یا ترکیبی یا تقلیدی بودن «منشأ» آنها نظر نخواهیم داشت.
البته اگر بخواهیم تحلیل پدیدارشناسانهای از جامعهی امروز داشته باشیم، باید گفت تفکر زاینده بیشتر ترجیح دارد، و از همین روی، دستکم در وضعیت کنونی، به تفکر تأسیسی کمتر ارج مینهند: امروزه ما در پی حل مسائلمان هستیم؛ حال چه با تفکر بومی باشد چه تفکر تقلیدی.
چنانکه پیداست، تفکر تأسیسی در این معنا تنها ناظر به حوزههای فلسفی و نظری است و نمیتوان در علوم و رشتههای دیگر از آن سخن گفت؛ مگر اینکه معنای «عالم جدید» را آنقدر وسیع بگیریم که نظریههای اخلاقی، جامعهشناختی و روانشناختی را نیز شامل شود.
به نظر میرسد که دستکم در اینجا بدون توجه به نوعی ارزشگذاری نمیتوان به تبیین مفهومی و تشخیص درست مصادیق تفکر دست یافت؛ برای نمونه، بیتردید نمیتوان هر گونه نظام فکری را که صرفا نوپدید است و سابقهای ندارد، هرچند جنبهی جنایی یا اسطورهای داشته باشد یا بر پیشفرضهای غیرقابل دفاع استوار باشد، تفکر تأسیسی نامید."