چکیده:
به نظر آقای ملکیان، دین بر تحول درونی تأکید دارد و آن را منشأ تحول
بیرونی میداند. بدفهمیهایی که از دین صورت میگیرد عبارتاند از: 1. دینداری را
به معنای مالکیت حقیقت بگیریم؛ 2. تعبد؛ 3. تلقی صرفا منطقی از بحث توحید؛
4. حجره حجره کردن دین و خلاصه کردن آن در یک یا چند حجره؛ 5 . مطلوبیت ذاتی
قائل شدن برای عبادت و 6. بیصداقتی. این بدفهمیها منشأ رفتارهای نادرست
اجتماعی است.
خلاصه ماشینی:
"این کشتی تفریحی نیست، بلکه یک کشتی جدی است که همه برای پیشبرد آن باید تلاش کنند و زحمات ناخدا تنها در صورتی ثمربخش خواهد بود که مسافران نیز هرکدام بخشی از کار را عهدهدار شوند و هرکس، به فراخور حال و توان و تخصصش، در انجام کارهای کشتی بکوشد.
کسی که خود را مالک بخشی از حقیقت و طالب بخشهای نادانسته و به دست نیامده میداند، و دیگران را نیز مالک بخشهایی از حقیقت میانگارد: الف) دیگر خودشیفتگی نخواهد یافت؛ ب) در مورد دیگران پیشداوری نمیکند و آماده است آنان را آن طور که هستند بشناسد و حتی به آنان محبت بورزد؛ ج) تعصب جاهلی نمیورزد، و وفاداریاش صرفا به دلیل حقیقت است، نه چیز دیگر؛ د) جزم وجود ندارد و در پی دلیل و مدرک بر میآید و ه) مدارا و تسامح دارد؛ زیرا برای دیگران نیز سهمی از حقیقت قائل است و به دنبال آن است که از آنان نیز بیاموزد.
آن نوع تعبدی که آقای ملکیان «بسیار نادرالوجود» توصیف کردند و گفتند که «لفظ تعبد برازندهاش نیست؛ ولی اگر آن صورت تحقق پیدا کند، عقلانی است» همان چیزی است که پایه و اساس هر تعبدی در دین است و چیزی غیر از این صورت تعبد، مورد تأیید عالمان مسلمان نیست.
البته اگر مقصود آقای ملکیان این باشد که غایت عبادت، رسیدن به خدا و کسب معنویت است و بنابراین خود مطلوب بالذات نیست، به این معنا خدمت به خلق نیز چنین است."