چکیده:
آقای سروش با نگاهی به ماجرای آقای آقاجری، به مسئله آزادی بیان و دلایل
موافقان و مخالفان آن پرداخته است. این بحث که در قالب سخنرانی در آمریکا ارائه شده است،
نگاهی گذرا نیز به وضعیت آزادی در جوامع لیبرال و مدعی آزادی دارد و ازاینرو جامعیت
بیشتری در دیدگاههای عرضه شده نسبت به گذشته دیده میشود.
خلاصه ماشینی:
"آنچه در اینجا محل نزاع و سخن است، این است که آیا شهروندی، رعیتی، مسلمانی، نامسلمانی، در جامعه اسلامی و ایرانی ما حق دارد که نقدهایی را که به روحانیت و حتی به دین دارد، آشکارا و لااقل در یک جامعه علمی و دانشگاهی، بیان بکند یا حق ندارد، از جنبه کاملا نظری، آیا عقیده آدمیان بر جان آنها مقدم است و ترجیح دارد یا جان آنها بر عقایدشان مقدم است؟ به فرض که این شخص توهینی به پیامبر یا به پیشوایان دینی کرده باشد (که البته نکرده است)، مستحق مجازات اعدام میشود؟ کسانی که مخالف اینگونه مجازاتها هستند، امروزه نوعا از موضع حقوق بشر و حق آزادی بیان سخن میگویند.
3. دلیل سوم مخالفان این است که در کشورهای لیبرال، که نظریه آزادی بیان از آنجا به جاهای دیگر سرایت کرده است، گر چه در تئوری از آزادی بیان سخن گفته میشود، ولی هیچ وقت در عمل چنین آزادی بیانی وجود ندارد، بلکه انواعی از حصارها و محدودیتها و منعهای نانوشته وجود دارد و یک رشته ارزشها و ساختارها چنان در این کشورها شکل گرفتهاند که فکر و بیان را کاملا کردهاند.
مثلا در کشور آمریکا که مدعی لیبرال دموکراسی است و نویسندگان قانون اساسی آن مفتخرند که قانونی بسیار مترقی نوشتهاند که سرمشق قانونهای اساسی دیگر جهان است و در باب مسئله آزادی بیان در نوشتهها و در قانون اساسی سنگ تمام نهادهاند؛ وقتی که به عمل و به آن ساختار شکل گرفته در این کشور نگاه میکنید، میبینید که ماجرا چنین نیست؛ یعنی، همه خود را مواظبت میکنند، مبادا حرفی از دهانشان در آید یا سخنی از قلمشان تراوش کند که شغلشان، یا آزادی و احترامشان را از دست بدهند."