چکیده:
بازسازیگرایی دینی، از یک سو، در مقابل محافظهگرایی دینی و ترمیمگرایی دینی
قرار میگیرد و از سوی دیگر، در برابر بازفهمیگرایی دینی است. از این دیدگاه که امثال اقبال و
شریعتی آن را مطرح ساختند، باید با حفظ عناصر فرازمینهای دین، به تجدیدنظر در عناصر
زمینهمند آن پرداخت. دین یک نظام نمادین ویژه است که حول یک امکان وجودی به نام
تجربهدینی شکل میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"من در اینجا مایلم قبل از اینکه به بحث تعلیق گفتار متأخر اسلامی بپردازم، اندکی در پیرامون این پرسش سخن بگویم: با توجه به گذر از دنیای ماقبلمدرنیته به مدرنیته، چرا باید دین را که متعلق به دوران ماقبل مدرنیته است بازسازی کرد؟ برای پاسخگویی به این پرسش و عبور از این معضل نظری چارهای جز این نداریم که نشان دهیم خود دین تاریخی یا برخی مؤلفههای اصلی آن، فراسنتی، و یا به تعبیر درستتر، فراپیشمدرناند.
از این منظر بازسازی دین تاریخی برابر است با عبور از عناصر زمینهمند دین تاریخی و بازتفسیر هسته سخت آن مطابق با وضعی که ما امروز در آن به سر میبریم و این همان کاری است که پیامبران در طول تاریخ و متناسب با عصر خویش انجام دادهاند و در عصر خاتمیت، این وظیفه بر عهده خود انسانها نهاده شده است.
چنان که پیداست، در تقسیم نخستین، عناصر فرازمینهای و فراعصری ـ مثل توحید ـ را همان هسته سخت دین هستند و ضرورت تجدیدنظر در لایههای دیگر ـ مثل احکام اجتماعی ـ وجود دارد، حال آنکه نویسنده در بخش اخیر مقاله، مقولات هستیشناختی و امثال آن را هم قابل تفسیر و تأویل در شرایط متحول زمان میداند و عملا هیچ بخشی از نظام نمادین دین را فرازمینهای نمیداند و تنها تجربه دینی را فراعصری میخواند.
2. در این مقاله، نویسنده پس از آنکه بازسازی دین تاریخی را به «عبور از عناصر زمینهمند تاریخی و باز تفسیر هسته سخت آن مطابق با وضعی که ما امروز در آن به سر میبریم» تفسیر میکند، اظهار میدارد که «این همان کاری است که پیامبران در طول تاریخ و متناسب با عصر خویش انجام دادهاند و در عصر خاتمیت به عهده خود انسانها نهاده شده است."