چکیده:
در دوران جنگ سرد، بزرگترین مانع دموکراسی در جهان سوم، قدرتهای بزرگ
بودند؛ ولی پس از جنگ سرد، با اولویت یافتن اقتصاد در روابط بینالملل و گسترش موج
انقلاب الکترونیک، دموکراتیزه کردن نظامهای سیاسی، اجتنابناپذیر شده است. هماکنون
مانع اصلی دموکراسی، باورها و گرایشهای دینی و فرهنگی ملتهاست.
خلاصه ماشینی:
"دموکراسی به معنای نظام مدیریت کلان بر اساس آرای مردم، صرفنظر از گوناگونی ویژگیهای نظامهای دموکراتیک، که متأثر از باورهای مردم و فرهنگ مسلط و تاریخ جامعه میباشد، در تحلیل نهایی، بر این اصول استوار است: اولا، مناسبات میان دولت و ملت، قانونمند، قانونمدار و تعریف شده است (قانون اساسی).
با قاطعیت میتوان گفت که در صورت تحقق دموکراسی، به عنوان پیششرط روابط اقتصادی راهبردی، نگرانی از تحمیل نظرات و خواستههای دولتهای خارجی، حتی قدرتمندترین آنها، بیمورد است؛ زیرا در یک جامعه توسعهیافته سیاسی ــ یعنی دموکراتیک ــ اولا، دولت نمیتواند پنهان از مردم و برخلاف منافع ملی با قدرتهای بیگانه سازش کند، و ثانیا، قدرتهای خارجی با مردم روبهرو هستند و قادر نخواهند بود اهداف و برنامههای خود را تحمیل نمایند.
این مطلب البته درست است، اما سخن در این است که معلوم نیست این استدلال چه ارتباطی با «تحقق دموکراسی به عنوان پیششرط روابط اقتصادی و راهبردی» دارد و اختصاص این استدلال به شرایط پس از جنگ سرد و منافع اقتصادی ابرقدرتها چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ انتظار میرفت که اگر در بین سران جناحهای سیاسی، مباحث نظری و کارشناسی، در هیاهوی کسب قدرت به محاق غفلت میرود، لااقل غرش سهمگین تجهیزات نظامی ابرقدرتها، دخالتهای آشکار آنها در ساختار قدرت و تاراج سرمایه ملتهای همسایه، اندکی از این خواب غفلت بزداید!"