چکیده:
اسلامی بودن یک علم یا معرفت را تنها از طریق روششناسی مناسب و منطق
استناد به وحی میتوان دریافت. ازاینرو، حتی دانشهای حسی و کاربردی نیز از دایره حجیت
خارج نیست و علوم دینی همه عرصههای معرفتی بشر را میپوشاند. برای دستیابی به
علوم کاربردی، نخست باید «فلسفهشدن» تولید شود تا بر آن اساس، منطق مناسب، مدل و
معادلههای اسلامی تولید گردد.
خلاصه ماشینی:
"اگر شما به لحاظ منطقی، شیوه عملیات پژوهشی خود را در فلسفه و عرفان از استناد به دین قطع کردید، هیچ دلیلی ندارد که مکاشفه و شهود یا تعالیم نظری، حتما به معارف دینی منتهی شود.
این نکته معرفتشناسانه است که اراده در حوزه حس و عقل نظری و شهود هم حضور دارد و کیفیت شهود و سنجش و احساس بشر را متأثر میکند.
اشاره آنچه در این گفتوگو آمده است، بیانگر نگرشی متفاوت به حوزه دین و علم و طرحی دیگر برای مدیریت اجتماعی است.
عقل برای پاسخگویی به پارهای پرسشها و نیازهاست و وحی نیز دستهای دیگر از سؤالات و نیازهای انسانی را تأمین میکند و دستیابی به معرفت در هر یک از این دو حوزه، روش مستقل و متفاوتی دارد.
چنانکه پیداست، در این دیدگاه نیز دانشهای تجربی و عقلانی در اساس و روش با دین پیوندی ندارند و هیچ ضرورتی برای تولید دانش دینی احساس نمیشود.
علوم انسانی به دلیل تأثیرپذیری از مفاهیم ارزشی و دینی میتواند جهتدار باشد و عنوان «علوم انسانی دینی» در آنجا صادق است؛ ولی در سایر علوم، سخن از اسلامی یا غیراسلامی بودن آنها درست نیست.
ه ) اما گروه پنجم با جهتدار شمردن تمامی دانشهای بشری، معتقدند که اساسا نظام معرفت را میتوان به وصف اسلامی یا غیراسلامی موصوف ساخت و ازاینرو، دانشهای جدید را به طورکلی برآمده از فلسفه مادی غرب میدانند و تأسیس دانشهای جدید اسلامی را نه تنها ممکن، بلکه ضروریترین رسالت حوزه و دانشگاه در مسیر اسلامی کردن مدیریت کشور و در نهایت پیریزی تمدن اسلامی میدانند."