چکیده:
امنیت ملی به سطح قدرت یک کشور ارتباط دارد و تأمین این قدرت از طریق تدوین
استراتژی ملی، و به تبع آن، هماهنگشدن کانونهای قدرت در جهت منافع ملی ممکن میشود.
متأسفانه اندیشهها در کشورها جنبه ایدئالیستی و انتزاعی دارد و به کارآمدی و کارآیی آن
توجه لازم نمیشود.
خلاصه ماشینی:
"در مورد ایران یک مشکل اساسی تاریخی وجود دارد: مثلا ما کانون قدرت دینی در ایران داشته و داریم؛ از سوی دیگر کانون قدرت ملی داریم؛ در گذشته، کانون قدرت چپ و مارکسیستی داشتیم که اکنون در کشور بسیار کمرنگ شده است؛ حتی میتوان گفت اصلا وجود ندارد؛ کانونهای قدرتی داریم که ترکیبی از تجددخواهی و مدرنیسماند.
البته در جامعهای که رفاه و لذتجوئی به عنوان مهمترین ارزش تلقی میشود، شاید رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی بتواند به احساس رضایتمندی و اعتماد مردم به حاکمیت کمک کند؛ ولی در جامعهای که ارزشهای اخلاقی و پیوندهای عمیق خانوادگی و اجتماعی در ذهن و ضمیر افراد ریشه دوانده است، رفاهی که توأم با تزلزل و سستی در این ارزشها باشد، قطعا در طول زمان به فاصله عمیق دولت و ملت خواهد انجامید.
میتوان مقدرات اقتصادی و سیاسی کشور را به مستشاران بیگانه سپرد و یا الگوهای کلیشهای را بدون توجه به الزامات و محدودیتهای اجتماعی تقلید کرد و خوشبینانه دل به آیندهای روشن سپرد؛ ولی بعید است ملت ما با تجربهای که از استعمار نو و کهنه در کارنامه خود دارد، لااقل در آیندهای نزدیک، تن به چنین الگوهایی از حکومتمداری سپارد.
هرچند جناب سریعالقلم در یک جا در حق مدیران نظام، انصاف رواداشته و استقلال کشور و برخی دستاوردهای کنونی را حاصل تلاشهای این نسل میشمارد، اما خواننده با مراجعه به متن کامل گفتوگو، تصدیق خواهد کرد که بیمهری و عصبیت سیاسی در لابهلای سخنان ایشان موج میزند و آنچه او اظهار داشته است شایسته کسانی نیست که برای نخستین بار در طول چند سده گذشته، استقلال، آزادی و عزت و آبادانی را برای این کشور به ارمغان آوردند."