چکیده:
شیعیان در آغاز زندگی سیاسی جدیدی هستند. مهمترین مسئله اصلی شیعه، در
تعریف رابطه مذهب شیعه با حکومت بوده است. در این راستا، نظریه ولایت فقیه پاسخی به
خلأ تئوریک غصب حکومتی بود، اما این تئوری نتوانست نسخه بومیای برای اقلیتهای
شیعه فراهم آورد. این نکته همراه با دیگر مشکلات، سبب شده است که شیعیان به سمت
سیاست سکولار و دموکراتیک روی آورند.
خلاصه ماشینی:
"1. نویسنده در این مقاله، بهطور خواسته یا ناخواسته، انقلاب اسلامی ایران و جریان غالب در حرکتهای سیاسی شیعه را قیام نظامی ونهضت خونین معرفی میکند و روی آوردن شیعیان به تلاشهای سیاسی و دموکراتیک در سالهای اخیر را نشان دهنده بازگشت از رویه قبلی قلمداد میکند که نه تنها با تاریخ تشیع همخوان نیست (1) بلکه در اصل، با واقعیت نهضتهای شیعی در سده اخیر هم سازگاری ندارد؛ برای نمونه، نهضت مشروطه، قیام 15 خرداد و انقلاب اسلامی ایران درست در اوج انقلابهای خونین مارکسیستی و با الگوی مبارزه سیاسی و مردمی پا به میدان گذاشت و هیچگاه از برخورد نظامی به عنوان اهرم اصلی پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد.
ولایت فقیه پیش از هر چیز به نقش سرپرستی دین و نخبگان دینی در هدایت جامعه به سمت سعادت مادی و معنوی آحاد مردم اشاره دارد؛ چنانکه در تحولات سیاسی اهل سنت نیز دیده میشود، این تعریف توانایی گسترش به همه مذهبهای جمعیتهای اسلامی را دارد؛ بنابراین در همه جهان اسلام میتوان ولایت فقیه را در قالب الگویی از حکومت اسلامی به عنوان نظریهای جایگزین برای سیاست سکولار پیشنهاد کرد.
ثانیا، نظریه ولایت فقیه در ذات خود، با کثرت رهبران مذهبی منافات ندارد و ظهور مرجعیتهای دینی جدید در جهان تشیع، نه تنها به رویگردانی از ولایت سیاسی رهبران شیعی نمیانجامد، بلکه خود پیامآور جایگاه سیاسیفقیهان شیعه در دگرگونیهای آینده است."