چکیده:
داستان کباب غاز در کتاب ادبیات دوم دبیرستان تاکنون نقدهایی را به دنبال داشته است.نویسندهی مقاله با بررسی موضوع،زبان،ساخت و شخصیتهای داستان،نگاهی دیگر به آن دارد.
خلاصه ماشینی:
"عبارتهای ساده و روانی هم در قصه وجود دارد:«دیدم چارهای نیست و خدا را هم خوش نمیآید این بیچاره،که لا بد از راه دور با شکم گرسنه و پای برهنه به امید چند ریال عیدی آمده،ناامید کنم.
». همچنین متأثر از مقدمهی گلستان سعدی مینویسد: «بوی غاز چنان مستش کند که دامنش از دست برود»و با استفاده از کلمات عربی <بلعت>و فعل«صرف کردن»عبارت زیر را زینتبخش داستان کرده است:«دو ساعت بعد مهمانها،بدون تخلف تمام و کمال،دور میز حلقه زده در صرف کردن صیغهی بلعت اهتمام تامی داشتند».
میزبان گرچه همقطارهای خود را برای ناهار به مهمانی دعوت کرده است ولی میخواهد هرچه زودتر مصطفی را از خانه بیرون کند و میگوید: «مصطفی این اسکناس را میگیری و زودی میروی که میخواهم هرچه زودتر از قول من و خانم به زنعمو سلام برسانی...
» مصطفی به میزبان میگوید: «اگر ممکن باشد شیوهای سوار کرد که امروز مهمانها دست به غاز نزنند میشود غاز را فردا از نو گرم کرده و دوباره سر سفره آورد.
چرا مصطفی این همه تغییر کرده است؟نویسنده به صراحت جواب میدهد:«از اثر شراب و کباب چنان قلب ماهیتش شده بود که باورکردنی نیست...
چونکه در پایان داستان میبینیم که میزبان این جوان فاضل و دوست و ندیم و ادیب پیشاوری و وزیر داخله را از مسند سخنوری پائین میکشد و به اتاق دیگر میبرد و میگوید:«خانه خراب...
دلیل دوم:مصطفی هم گرچه موظف بود بنا به مصلحتی از نخوردن کباب غاز دفاع کند ولی حالت عمومی مهمانها و خود مصطفی ناخودآگاه بر این مصلحت غلبه کرد."