خلاصه ماشینی:
"به بیان دیگر،مهمترین امتیاز و کیفیت در تمایز بین نخبگان قدرت با دیگران این است که افراد متشکل در گروه نخبه میتوانند،خیل عظیم افراد پراکندهی جامعه را رهبری کنند.
آموزهی«گردش نخبگان»که در نظریات پارتو،موسکا و میخلز مشاهده میشود،به فرایند گردش این افراد میان نخبگان و غیر نخبگان از یک سو و کنار گذاشته شدن یک گروه نخبهی قدیمی به وسیلهی گروه نخبهی جدید از سوی دیگر اطلاق میشود.
آنها گرچه در آغاز ممکن است از نخبگان حاکم نباشند،اما به تدریج به شیوهی خود قدرت را در دست میگیرند و بسیار اتفاق میافتد که گروه شیران را از صحنه خارج میکنند.
نخبهی فکری اما نظر گی روشه بر این است که چون تعریف نخبگان براساس دو ملاک«اتوریته»6(حاکمیت یا اقتدار)و«نفوذ»7تفسیر شده،برای تقسیمبندی نخبگان نیز میتوان از این دو ملاک که اولی مورد توجه ماکس وبر هم قرار داشته است،استفاده کرد.
او در مطالعهی خود روی احزاب سوسیالیستی اروپا تکیه کرد و به این نتیجهگیری رسید که هر سازمان انسانی و از جمله حزب که به برابر خواهی»18متعهد است،مجبور است گروه محارم کوچکتری به وجود آورد که به موقع خود،قدرت سیاسی را به خویش بازگرداند[زووسکی،1383:37-36].
2. براساس تحلیل نخبهگرایان،تقسیم جامعه میان حاکم و محکوم وجه مشترک همهی جوامع است و فرقی نمیکند که ساختار حکومتی جامعهای دموکراتیک باشد یا شکل دیگری داشته باشد؛ (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) زیرا در هر صورتی،حکومت نخبگان مورد مطالعه قرار میگیرد."