خلاصه ماشینی:
"در هر ارتباطی ما درباره مدیریت کیفیت خریدار سؤالهای بنیانی خواهیم داشت:آیا فروشنده به تقاضاهای مراجعهکننده پرداخته و پاسخگو بوده است؟؛آیا محصول یا خدمت عرضهشده با هدف موردنیاز مطابقت دارد؟در تمامی این زنجیره ارتباطی،قدرت با یک ارتباطگیری ضعیف موردقضاوت قرار میگیرد،که چرا مدیریت کیفی همانطور که در یک مسیر درونی در سازمان وابسته است با ارتباطگیری مستقیم خریدار بیرونی هم مرتبط خواهد بود.
هر بخش،و یا هر کارمندی میتواند موردسؤال قرار بگیرد،و یا از خود سؤال بکند که: -خریداران من چه کسانی هستند؟ -تقاضاهای آنها چیست؟ -چگونه از تقاضاهای آنها مطلع گردم-و چگونه از تغییر این تقاضاهای آگاه شوم؟ چگونه میتوانم دریابم که پاسخگوی تقاضاهای آنها بودهام؟ چه عواملی بازدارنده هستند که من پاسخگوی آنها باشم؟و در این مورد چه میتوانم بکنم؟ یکی از مهمترین عوامل بهخصوص اگر کارمندان دارای انگیزه ضعیفی باشند،آن است که روی آخرین پرسش تمرکز پیدا کنیم و پاسخهای خوبی به دست آوریم:«من نمیتوانم تقاضای آنها را برآورده سازم و کاری هم نمیتوانم انجام بدهم!»تجربه نشان داده است حتی زمانی که اشکالهای اساسی وجود دارد، مدیریت کیفی به نتایج مؤثری رسیده است.
و پیشنهاد میشود که نیازهای کیفی در عبارتهای«تقویت شرکتکننده»،«قدرت بخشیدن به شرکتکننده»به کار برده شود:و سنجش قبلی با ارزشهای افزوده به حساب آید(وقتی دانشجویی با کیفیت سطح پایینی وارد دانشگاه میشود و فاقد مهارتهای لازم است و سپس تبدیل به دانشجویی با درجه عالی میگردد)،در اینجا این دانشجو با به کارگیری دادهها به تصمیمگیری،و با کمترین حد استاندارد با توانا ساختن او در انتخاب عملی ترکیب خدمت/محصول که دریافت مینماید و تقویت مهارتها،بهخصوص توانایی در انتخاب نقادانه،در متن آموزش عالی،این روش دسترسی میتواند کارآیی پیدا کند."