خلاصه ماشینی:
"پس از آن نیز عکاسی به ابزاری برای آزموندن تجربههای نوین بدل شد6که از آن جمله میتوان به مواردی شاخص اشاره کرد:جریانهای آوانگارد هنر در دهههای 20 و 30 به شیوههای گوناگون ظرفیتهای بیانی عکاسی را در دل تجربیات خود به کار گرفتند؛کوبیسم ترکیبی عکس را به مثابهی یک لازمهی تجسمی به کلاژهای خود افزود؛7هانس بایر46 فتومونتاژ آزاد را در حکم پیشروترین زبان بصری به پیشنهاد گذاشت؛8ساخت گرایان روس وجه بازنمودی عکسها را به مثابهی متمم روند دیالکتیکی آفرینش خود،که در سوی دیگر آن انتزاعات هندسی ذهن هنرمند قرار داشت،به کار گرفتند9و هنرمندان سورئالیست واقعیت عکاسانه را به منطقی تمثیلی پیوند زدند.
برخی از بااهمیتترین وجوه تباین هنر مدرن و پسامدرن و نقش مؤثر عکاسی در تکوین این وضعیت از این قرارند: (به تصویر صفحه مراجعه شود) سیندی شرمن/عکس بدون عنوان فیلم/1980 1)اگر جنبشهایی چون فلاکسوس104و هپنینگ105را در آستانهی دههی 60 به مثابهی آغازگاه گسست تاریخی هنر مدرن از پسامدرن به حساب آوریم،درخواهیم یافت که ویژگی ضد مدرن هنر پسامدرن یکی از ناگزیرترین نمودهای آن بوده است.
برمیخوریم که با هوشیاری نه تنها نابگرایی عکاسی بیواسطه را با کارکردهای زمینهای عکس پیوند میزنند بلکه روندی از خلق اثر هنری به مثابهی گونهای نشانهآفرینی را آغاز میکنند که بعدها برای استراتژیهای عکاسی پسامدرن بسیار کارساز میافتد55،اما تبار عکاسی پسامدرن همان جریان همارز و حاشیهای تاریخ عکاسی است که به عقیدهی درست برخی از نظریهپردازان همچون ای."