چکیده:
در این مقاله سعی شده است تا در مورد معرفتشناسی عرفانی که به عنوان بخشی از
مباحث شناختشناسی تلقی میگردد باب جدیدی برای علاقهمندان و پژوهشگران مفتوح
گردد.بنابر نظر نویسنده معرفتشناسی عرفانی خود بخشی از فلسفه زبانی، معناشناسی و
زبانشناسی رمزی است. واژه علم و معرفت و متعلقات آن دو به معنای خاص، متمایز از
یکدیگر میباشند.نویسنده برای نمونه، در این مقاله براساس یکی از مهمترین متون
عرفانی یعنی شرحالتعرف برای تأیید نظر خود در باب وجوه معرفت حق و حقیقت به اجمال
تحلیلی به عمل آورده تا ثابت کند که نه تنها معرفت متعلق خاص خود را میطلبد بلکه
شناخت عرفانی نیز نسبت به متعلقات مختلف و همچنین نسبت به مراتب کمال وجودی عارف
سالک متفاوت و ذو مراتب خواهد بود اگرچه متعلق آن حق و یا حقیقت باشد.مراتب معرفت
از جهت صاحب معرفت و متعلق آن تدوین اصلاحات خاصی را به
دنبال داشته که در معرفتشناسی غیرعرفانی چنین وسعتی در بسط
خلاصه ماشینی:
"نویسنده برای نمونه، در این مقاله براساس یکی از مهمترین متون عرفانی یعنی شرحالتعرف برای تأیید نظر خود در باب وجوه معرفت حق و حقیقت به اجمال تحلیلی به عمل آورده تا ثابت کند که نه تنها معرفت متعلق خاص خود را میطلبد بلکه شناخت عرفانی نیز نسبت به متعلقات مختلف و همچنین نسبت به مراتب کمال وجودی عارف سالک متفاوت و ذو مراتب خواهد بود اگرچه متعلق آن حق و یا حقیقت باشد.
گرچه واژه معرفت و واژه علم هر دو بر شناخت دلالت دارد و در فارسی میتوان آن دو را به ترتیب به بینش و دانش تعبیر کرد ولی هر یک بنابر متعلق خاص خود از نظر معنا متفاوت است.
در قرآن مشتقات هر دو واژه در آیات متعدد آمده که برای نمونه آیهیی را در مورد هر یک ذکر میکنیم: -و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق 1 -و الذین آتیناهم الکتاب یعلمون انه منزل من ربک بالحق 2 قلمرو اطلاق علم نسبت به قلمرو معرفت وسیعتر است، گرچه ممکن است در ابتدا هر دو واژه معنای نزدیک به هم داشتهاند در هر حال معنای مشترک آنها شناخت و دانستن میباشد.
2-معرفت در مقام فنا به گونهای است که در این جایگاه عارف از شاهد و استدلال و علم و انانیت گذر کرده و به بحر توحید مستغرق گشته است، و چون شاهد و مشهود و عارف و معروف یکی شده معرفت به دلیل نیاز ندارد و ذات او دلیل ذاتش خواهد بود."