چکیده:
صفی علیشاه اصفهان از عرفای بزرگ اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری
است.او تفسیر قرآن مجید را همراه با تأویلات فلسفی و عرفانی آن به نظم در آورده
است.این تفسیر از آثار بسیار مهم و شگفتانگیز این دوره است و از جنبههای مختلف
فلسفی، عرفانی، کلامی، مذهبی، ادبی و تاریخی قابل تحقیق و بررسی است.صفی علیشاه در سرودن این تفسیر، تحت تأثیر کلام مولانا در مثنوی بوده و بعضی
مضامین را از وی اقتباس کرده است.همچنین بعضی مطالب عرفانی را از تفسیر کشف الاسرار
و عدة الابرار رشید الدین ابو الفضل میبدی برگفته است.دراین تفسیر زندگی انبیا و
احکام شریعت با عقاید صوفیه تطبیق داده شده است.
خلاصه ماشینی:
"»(11ج 5، ص 759) صفی علیشاه همین مطالب را به نظم چنین بیان کرده است: آن سفینه تن بود کاو را شکست در ریاضت تا ز شر نفس رست نفس باشد غاصب فلک بدن از ریاضت تن رهد زو بیسخن کشتن نفس است قتل آن غلام کار قلب از قتل او گردد به کام شرح آن هرجا مکرر گفتهایم در معنی بس مفصل سفتهایم هست نفس مطمئنه آن جدار کان پس از اماره گردد با تو یار او چو گردد کشته این ظاهر شود مستقیم از خضر صاحب سر شود (3/ج 2، ص 439) سرودن تفسیری با این حجم عظیم در ابعاد مختلف فلسفی، کلامی، عرفانی، ادبی، اخلاقی، مذهبی، و تاریخی در قالب وزن و آهنگی خاص، در مدت دو سال بدون امدادهای غیبی غیرممکن بهنظر میرسد و همان گونه که خود بارها اذعان داشته، روح او هنگام سرودن این تفسیر، از عالم خاک و قفس تنگ تن به فراخنای عالم ملکوت پرواز میکرده و سرچشمههای علم و حکمت، از منبع بیپایان علم الهی بر قلبش جاری میشده و او با نیرو و قدرتی الهی به سرودن این تفسیر میپرداخته است: گر تو نشناسی که قرآن معجز است اندرین تفسیر غورت جایز است معجز قرآن دراین تفسیر بین وین ز لطف حق و عون پیر بین میتواند آن که مس را زر کند خاک را ز افلاک عالیتر کند بر صفی بدهد چنین نطق و لبی کوست روشنتر ز ماه اندر شبی گفتم این هم ز امر و الهام سروش منت ایزد را که نبوم خود فروش مرد خودبین پیش ما کم از خس است آنچه پس من گویم از دیگر کس است شعر نبود اینشناسی گر سخن بل بود تأیید محض از حق به من (3/ج 2، ص 431) پینوشت (1)-برای اطلاع از سرگذشت صفی علیشاه مراجعه شود به:تفسیر قرآن منظوم وی، چاپ اول؛طرائق الحقایق، تألیف محمد معصوم شیرازی، ج 3، ص 204؛مکارم الآثار، تألیف معلم حبیبآبادی، ج 4، ص 1387؛ادبیات معاصر، تألیف رشید یاسمی، ص 67؛المآثر و الآثار، تألیف محمد حسن خان اعتقاد السلطنه، ص 217."