چکیده:
پیدایش شیوههای تازة روایت در دو قرن اخیر، موجب پیشرفت روزافزون علم روایتشناسی در دهههای اخیر شده است. از جملة این مباحث، مقولة زمان در روایت است. یکی از محققانی که به چگونگی زمانمندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است که نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. از آنجا که مطالعة دقیق عناصر سازندة یک روایت و بازنمود قوانین حاکم بر آن، ما را در شناخت بهتر سازوکار و روابط درونی عناصر روایی یاری میدهد؛ در این مقاله براساس نظریه ژنت، نشان میدهیم که چگونه مولانا، بهعنوان یک داستانپرداز کلاسیک، از تمام ظرفیتهای ادبی- روایی عنصر زمان در حکایت «پادشاه و کنیزک» در مثنوی بهره میبرد و در مسیر حرکتش از زمان تقویمی به زمان روایی، با استفادة مناسب از تغییر در نظم خطی زمان پیرنگ و تفصیل و تکرار در شرح برخی کنشها، نوع خاصی از زمانمندی را ایجاد میکند که ارتباطی مستقیم و معنادار با القای حس تعلیق و انتظار در مخاطب داستان دارد.
The development of new narrative techniques in the past two centuries has led to the growing progress in narratology. In this field، "Time" is one important element. The French scholar، Gerard Genet، has discussed it in terms of three categories: "Order"، "Continuity"، and "Frequency". Exploring elements of narrative and the rules governing them will help to better understand their internal relations and mechanisms. The present article، in Genet's framework، shows that how in Mathnavi-I ma'navi، Mowlana as a classic narrator، uses all poetic-narrative potentials of "Time" in telling the story of "the King and the Maid".
In the shift from the Real Time to the Narrative Time، Mowlana makes appropriate use of disturbing the linear order of the plot Time، and detailed، repeated description of some events. In this way، he creates a specific kind of Time that is directly and significantly related to developing a sense of suspension in the readers.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، در این مقاله سعی کردیم با تحلیل نقش و جایگاه عنصر زمان در روایتی از مثنوی، از منظری نو به این اثر بنگریم و بر اساس نظر ژنت، که به نظر نگارندگان، از بقیة نظرهای مربوط به زمان کاملتر و دقیقتر است، قصة «پادشاه و کنیزک» از دفتر اول مثنوی را نقد و بررسی کنیم تا نشان دهیم که عنصر زمان در این روایت چه جایگاه و کارکردی دارد؟ آیا محتوای روایت این داستان در کاربردهای مختلف عنصر زمان در آن، تأثیری داشته است؟ همچنین برای آنکه سطح بالاتری از چیره دستی مولانا نمایان شود؛ از آنجا که کاربردهای مختلف زمانی- چنانکه در ادامه مقاله خواهد آمد- یکی از اصلیترین عوامل ایجاد جذابیت و تعلیق در روایت است؛ آنها را در ارتباط با عنصر انتظار و تعلیق در روایت بررسی می کنیم.
بنابراین، نویسنده میتواند با تغییر در ترتیب زمانی نقل ماجراها (استفاده از زمان پریشیها)، کوتاه کردن بخشی از وقایع داستان و شرح و تفصیل پارهای دیگر از روایت و تأخیر در بیان روند ماجرا (تداومـ شتاب) و استفاده مناسب از انواع تکرارها (بسامد)، با تبدیل فابیولا به سیوژه بر نحوة دریافت خواننده از اثرش تأثیر گذارد و او را برای درک پیام اثر، به تلاش ذهنی توأم با جذابیت وادار کند و به این ترتیب حس تعلیق را در داستانش ایجاد یا تشدید کند.
تداوم همانطور که قبلا گفتیم، ژرار ژنت تداوم را به معنی نسبت بین زمان متن و حجم متن بهکار میبرد؛ یعنی اینکه در یک روایت، چه حجمی از متن به چه مدت زمانی از وقایع آن اختصاص داده شده است و از این نسبت برای توصیف و تعیین ضرباهنگ و شتاب یک داستان استفاده میکند.