چکیده:
یکی از بارزترین ویژگیهای نگاه خردسالان و نوجوانان، عینیت بخشیدن به رخدادهای
داستان و اجتناب نویسنده از دخالت مستقیم و جانبدارانه و داوریهای ارزشی در داستان
است که ممکن است به تأثیر داستان بر خواننده خدشه وارد کند.طبیعی است پاکی و
معصومیت نگاه و شخصیت کودکانه از اغراض شخصی گریبانگیر بزرگسالان به دور است و با
نگاه و دنیای بزرگسالان که ناشی از تجربههای گوناگون آنان میشود، تفاوت بسیار
دارد.که این امکان را به نویسنده میدهد تا بهتر به شخصیتپردازی افراد داستان
بپردازد.تضاد میان دنیایی که شخصیتهای جوان تصویر میکنند و آنچه از نگاه بزرگترها
ارائه میشود میتواند بازگوکننده بسیاری از واقعیتهای اجتماعی و روانشناختی
(رفتاری، روحی و شخصیتی)باشد که برای خواننده ملموستر و مشهودتر خواهد شد.این بررسی با توجه به نمونههای مختلف به بهرهگیری نویسندگان ایران از دیدگاه
شخصیتهای کودک و نوجوان نگاهی اجمالی دارد.
خلاصه ماشینی:
"مثل پدربزرگ» (12/ص 249)گلشیری به زیبایی، بدون آنکه به باورپذیری داستان، خدشهای وارد کند قصه تلخ مرگ پدر را از نگاه و زبان راوی-کودک(مریم)بازگو میکند با همین نگاه، گرچه بسیار نارسا مینماید، خواننده میتواند به جزئیات روابط شخصیتهای دیگر داستان بهطور عینی و ملموس پی ببرد.
وی اکنون به سنگدلی پدر و رفتارغیر عادلانه او با عمویش(دادا)پی میبرد و خاطره آن را در قالب این قصه جاودانه میکند، ولی برای عینیت بخشیدن به داستان و دور نگاه داشتن خود از داوریهای احتمالی، ترجیح میدهد اکنون نیز پس از سالها همان نگاه کودکانه را به واقعهای که بهگونهای آزاردهنده در خودآگاهیاش ثبت شده است، بپردازد.
وحشتی که در پایان به خواننده دست میدهد نتیجه کشف این حقیقت است که پدر تنها راه چاره را در قتل همسرش میبیند تا دیگر شاهد مضحکه شدن او رد کوچه و خیابان نباشد و او را نیز از رنج فقدان فرزندان رها کند.
در ادامه بر خواننده معلوم میشود(نه اینکه پسرک توضیح دهد)که وقتی پسر از عملیات معرکهگیر مأیوس میشود و او که بهجای انجام عملیات«محیر العقول»فقط به دویدن دور میدان میپردازد و وقتی دیگران در طلب پول از طرف معرکهگیر، محل را ترک میکنند، پسرک همه پولهای خود را روی گلیم میریزد تا بلکه معرکهگیر را ترغیب به انجام کارهایی جالب توجه کند، ولی او به شیپورزن اعلام میکند که«بسه."