خلاصه ماشینی:
"(1)- Episte?mologie F,Epistemology E (2)-منظور از«وارسی»( Verification E E )،تعیین اعتبار«نظریه»در حدود تجربهء حسی انسان است،وگرنه،از لحاظ مطابقت با ساخت حقیقی جهان«آن طور که هست»همهء نظریهها تحول نظریه در علم سیاست-محور اصلی بحث حاضر،به نحوی که در ابتدای مقال بیان شد،عبارت از این«فرض»است که اگر تحول علم سیاست را بعنوان یک«واقعیت»بپذیریم،دگرگونی در مفهوم و کارکرد«نظریه»جزء عمدهء این تحول را تشکیل میدهد،و بررسی مسئله از این دیدگاه،بهتر و بیشتر از هر دیدگاه دیگری نشان دهندهء کم و کیف آن است.
هرچند میان بسیاری از سیاستشناسان عصر حاضر در شیوه انطباق«روش علمی» بر علم سیاست به نحوی که با طبیعت مسائل و پدیدارهای موضوع مطالعه این دانش هماهنگ باشد،و انتخاب آن نوع نظریههای تجربی که در این قالبها بگنجد،اختلاف نظرهای مهمی وجود دارد1،ولی اختلاف نظر و برخورد عقاید و آراء،تا این اواخر، بیش و کم،در چهار چوب اصولی که یاد شد صورت میگرفته،یعنی،خود این اصول و مفاهیم،به عنوان«نمونهء فرد اعلا2»کمتر مورد تردید و موضوع اختلاف واقع میشده است.
؟؟؟از سوی دیگر،به سبب نوعی«سوء تفاهم»در زمینه کارکرد نظریههای ؟؟؟تأثیر شدید علوم طبیعت،سیاستشناسان نسبت به فلسفه سیاسی بیاعتناء ؟؟؟بدین ترتیب،معرفت سیاسی یکی از ابزارهای گرانبهای خود را بدست فراموشی ؟؟؟؛چرا که،اگر کارکرد اصلی نظریههای تجربی«تبیین علمی»یعنی یافتن ؟؟؟«قابل وارسی»برای چونیها و چرائیها،و بالنتیجه«پیشبینی»تغییرات احتمالی محیط»از یک سو،و تحمیل تغییرات آگاهانه بر آن،از سوی دیگر است،کارکرد نظریههای غیر تجربی به نوبه خود،تشخیص تغییرات«مطلوب»از«نامطلوب»یعنی، توصیه»و«ارزشیابی»است،و این هر دو ابزار برای کسب معرفت سیاسی همه جانبه متعادل ضرورت دارد."