چکیده:
هنگامی یک ایدئولوژی و مکتب فکری میتواند «تمدنسازی» کند که از بعد نظری و عملی توانسته باشد به نظم اجتماعی و رشد و تعالی رسیده و برای همه ساحتهای مادی و معنوی زندگی بشر راهبردهایی منطقی و صحیح ارائه نماید.دین مبین اسلام پس از استقرار سیاسی و اجتماعی و تنظیم روابط داخلی و خارجی، به سرعت توانست بنیانگذار تمدن شگرفی در جهان شود به گونهای که تمدنهای دیگر از جمله تمدن غربی را وامدار خود نماید. این مقاله، به روش تحلیلی و بررسی متون و با رویکرد نظری بررسی دیدگاههای امام خمینی پیرامون تمدن اسلامی را هدف خود قرار داده است. براساس یافتههای این مقاله، مجموع دیدگاههای ایشان را میتوان در چهار بخش: تمدن و شاخصهای آن، تمدن اسلامی، نقد تمدن شاهنشاهی، و نقد تمدن غربی مورد بررسی قرار داد.
خلاصه ماشینی:
"شناختشناسی، این مسائل مورد بحث قرار میگیرند که آیا پژوهش در حوزه تمدن، منحصر به نگاههای اثباتگرایانه است و یا میتوان با نگاههای دیگر به پژوهش در آن اقدام نمود؟ و غایت و هدف پژوهش در تمدنپژوهی چیست؟ به نظر میرسد همه رویکردهای گذشته در جای خود مهم باشند، اما رویکرد اجتماعی کاربردیتر و مفیدتر به نظر میرسد.
ب. تصرفات اسلامی در جهت اشاعه تمدن امام خمینی 1 تصرفات و کشورگشاییهایی را که در قرون گذشته اتفاق افتاده، گامی در جهت اشاعه و ترویج تمدن صحیح میدانند و آن را با کشورگشایی افرادی همچون ناپلئون و دیگران از حیث جوهری متفاوت میدانند : عربی که در آن وقت، در زمانی که وارد شد قرآن کریم، یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان هی ور میرفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان، مثل یک طوایف وحشی بودند، در قبل از یک نیم قرن، در حدود سی سال، این امپراتوری را همین عده عرب کمی ابتداء دور رسول اکرم 9 بودند و اینها را ساخت.
7 اندیشه امام خمینی1 متناسب با قسم سوم است : اکنون که پیشرفت آثار تمدن غرب و همچنین نفوذ تبلیغات کمونیستی بسیاری از مردم ایران و جوانان ما را به سوی فساد کشانیده، برای جلوگیری از این خطر بزرگ، چارهای جز تقویت امور معنوی در مردم نیست و کسانی که به نام «تجدد»، روحانیت را ضعیف میکنند به توسعه فساد دامن میزنند."