چکیده:
در این نوشتار نویسنده تحلیل خیر و شر، اقسام شر، و راه حلهای علامه طباطبایی برای زدودن ناسازگاری وجود خیر و شر با خدا و صفات حق تعالی را به بحث و بررسی نشسته است.
در مبحث خیر و شر، دو تحلیل از علامه طباطبایی میآورد. براساس تحلیل نخست علامه خیر را امری وجودی و شر را امری عدمی میخواند. و براساس تحلیل دوم نویسنده المیزان خیر را امری ذاتا مطلوب و شر را امری ذاتا نامطلوب معرفی میکند. در مبحث اقسام شر نظریه علامه در تحول معنایی خیر و شر آورده میشود و پس از آن نظریه علامه در تقسیم خیر و شر به تکوینی و تشریعی گزارش میشود. در مبحث راه حلها نیز سه راه حل مورد قبول علامه به بررسی گذاشته میشود:
راه حل نخست: خیر و شر نسبی هستند نه ذاتی.
راه حل دوم: شرور از امور عدمی هستند نه وجودی.
راه حل سوم: شرور برای تحقق خیر لازم هستند.
خلاصه ماشینی:
"گفتم پس بر خلاف عقیده عموم، خداوند چون خوبست مسبب همه چیز نیست، بلکه فقط جز کوچکی از آنچه برای انسان رخ میدهد از جانب خدا است و آن خیر است و حال آن که قسمت اعظم آنچه بر بشر وارد میشود یعنی شر از جانب خدا نیست.
آیا هم قادر است هم میخواهد؟ در این صورت شر از کجا است؟«2 آگوستین قدیس (430-354) از ناسازگاری شرور با صفات خدا میگوید: »خدا یا نمیتواند شر را براندازد یا نمیخواهد اگر نمیتواند پس همه توان نیست و اگر نمیخواهد بنابراین همه خیر نیست.
در مورد شرور تشریعی، ناسازگاری میان صفات حق تعالی و وجود خدا رخ نمیدهد؛ چه این که خیر و شر تشریعی با اختیار و اراده فرد رخ میدهد.
بنابراین میان شرور و وجود خدا و صفات او ناسازگاری رخ نمیدهد؛ چه این که آنچه در نگاه عدهای خیر است، در نگاه دیگران شر جلوه میکند.
« همو در فرازی دیگر به بحث درباره شرور میپردازد: »تمام آفریدههای خداوند و تمام چیزهایی که ممکن است آفریده شوند خیر هستند و اگر به فرض محال بپذیریم که شری از شرور جهان هستی متعلق آفرینش قرار گرفته است آن شر پس از موجود شدنش چون سایر موجودات خواهد بود؛ یعنی اثری از شر و قبح در آن دیده نمیشود مگر آن وجودش اضافه و ارتباط به شیء دیگری داشته باشد و بر اساس آن ارتباط شر جلوه کند."