چکیده:
این مقاله بحث نافرمانی آدم (علیه السلام) در بهشت و وسوسة او بوسیلة شیطان که طبعا با عصمت و پیامبری او ناسازگار است را بررسی می کند. برای رفع این تعارض، از سوی متکلمین و مفسرین توجیهاتی آورده شده، مانند: فعل آدم(علیه السلام) ترک اولی بوده است، بهشت مذکور، مکان تکلیف نبوده است، نهی ارشادی بوده است نه مولوی، نهی تکوینی و یا آزمایشی بوده است، نه تشریعی. نویسنده، پس از ارائة نظرات همراه با توجیهات و ادلة آنها، به بررسی و نقد هر یک پرداخته و از استنادات قرآنی، روائی و عقلی بهره برده است. آنگاه در نتیجه گیری بیان می کند که آدم(علیه السلام) مرتکب نافرمانی وگناه شد و بنابراین مستحق کیفر بوده است ولی این در زمانی رخ داد که هنوز به مقام رسالت و پیامبری نرسیده بود. خداوند، او را پس از توبه و استغفار، مورد هدایت ربانی قرار داد و به مقام عصمت رسانید.با این بیان، هیچ گونه منافرت و تناقضی در میان نیست.
This article analyzes a theological and، to some extent، controversial arguments، namely، Adam's disobedience in paradise and his temptation by the Satan، which is naturally incompatible with his infallibility and prophethood. Thus، in order to dissolve this contradiction، theologians and interpreters have made justifications such as: Adam's action had been an "abandonment of the preferable"; that paradise had not been a place of obligation; it had been an exhortative rather than obligatory prohibition; and it had been a generic rather than legislative or experimental forbiddance. We have made a critical review of this issue by presenting their comments، justifications، and evidences and proceeded to analyze the issue with the Qur'anic، traditional، and rational reasoning، reaching the conclusion that Adam (A.S.) had committed disobedience and sin and deserved the chastisement while he had not yet attained prophethood; nevertheless، after his repenting and praying for forgiveness، God selected him، accepted his repentance، and gave him Divine guidance، and he achieved the status of infallibility. Therefore، with this consideration، there remains no incompatibility or contradiction، therein.
خلاصه ماشینی:
"مطلب دیگر اینکه اگر امر ارشادی بوده و نتیجة نافرمانی آدم، خروج از بهشت و گرفتار شدن به زندگی سخت زمین است، چرا پس از پذیرش توبه به جایگاه نخست بازنگشت؟ ثمرة توبه و پذیرش آن، چه بود؟ آیا جز این است که توبة آدم سبب شد کیفر عصیان از او برداشته شود و تنها پیامدش اخراج، به سختی افتادن و ورود به دنیای پر تزاحم باشد؟ برخی از مفسران گفتهاند: «اینکه آفریدگار در مقام اعمال مولویت نبوده، بلکه با لحن خیرخواهی و اندرزگویی با آنها سخن میگفت، این است که شیطان به هنگام سخن گفتن خود را ناصح قلمداد کرد و گفت:(وقاسمهما إنی لکما لمن الناصحین) (اعراف/21)، این خود قرینه است که سخن خدا نیز به عنوان خیرخواهی بوده است و شیطان این تعبیر را از خدا اقتباس نموده و خود را به جای ناصح واقعی قالب زده است.
» فلسفة بیان گناه پیامبر سئوال میشود که چرا خدا لغزشهای پیامبران را بیان میکند؟ آیا اگر بیان نمیشد، مردم ایمانشان نسبت به آنها محکمتر نمیشد و بیشتر آنها را باور نمیکردند؟ پاسخ این پرسش در حدیثی از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نهفته است: «مرد زندیقی عرض کرد: من میبینم خدا لغزشهای پیامبران خود را بیان کرده، مانند(وعصی آدم ربه فغوی)، این چه حکمتی دارد؟ امام علی7 فرمود: «ذکر لغزشهای انبیا و آنچه را خدا در کتابش تبیین کرده، از روشنترین دلایل حکمت خدای متعال و قدرت ظاهر اوست."