چکیده:
هدف این مقاله بررسی دیگر باره نقش یا نمود مجهول در فارسی است.کلمه نقش در این
گفتار در تقابل با ساختار قرار دارد و مؤید این نکته است که نگرش دوباره نگارنده
برعکس نگرش محققان قبلی که عمدتا خرد به کلان بوده نگرشی است کلان به خرد.این بدان
معنی است که نگارنده حاضر ابتدا نقش یا نمودی به عنوان مجهول را به طور عام تعریف
کرده است سپس در پی آن بر آمده تا ببیند این نمود یا نقش خاص چگونه در صورتهای نحوی
زبان فارسی متجلی گردیده است.چنین نگرش کلانی ایجاب میکند که مضاف بر ساختصفت
مفعولی+شد، ساختارهای دیگری را در فارسی نیز جزو قلمرو مجهول فرض نمائیم.رهیافت
پژوهشگر حاضر رهیافت نقش گرایانه مکتب نقشگرای هالیدی است و با اتخاذ چنین رهیافتی
نگارنده در پی آن است تا توجهی روشنتر و جامعتر از مطالعات قبلی در مورد مجهول
فارسی ارائه دهد.
خلاصه ماشینی:
"نکته دیگری که جای بحث دارد این است که آیا ساختار صفت مفعولی+فعلشدنتنها صورت مجهول در فارسی است و آیا میزان بسامد و درصد طبیعی بودن آن در همه بافتهای زبانی یکسان است؟بعلاوه آنچه دبیر مقدم تحت عنوان تحول نو در زبان فارسی قلمداد کرده-یعنی تحول معنایی تغییر ماهیت فعلشدن از فعل اصلی به فعل کمکی و ترکیب آن با صفت ساخت مجهول-تا چه میزان به دلیل تأثیر پذیری زبان فارسی از دیگر زبانها مانند غربی و یا عربی است.
ارتباط روشهای مبتدا آرایی و نقش مجهول از آنرو حائز اهمیت است که در زبانی مانند انگلیسی به دلیل صابت بودن عناصر نحوی (OVS) فرآیند مجهولساز نه تنها انگیزش نحوی دارد بلکه یکی از روشهای مبتدا آرایی نیز هست، یعنی چون اعتقاد بر این است که عنصر آغازین جمله همیشه آغازگر است پس فرآیند مجهولساز این امکان را فراهم میآورد که عنصری که در حالت معلوم بخشی از بیانگر است جهت ایجاد و حفظ انسجام بافتاری به ابتدای جمله منتقل شود و نقش آغازگر بپذیرد.
در زبان فارسی به دلیل آزادی نسبی عناصر نحوی در سطح جمله و امکان حذف فاعل صورت بینشانی که برای نمایاندن نقش مجهول بخصوص زمانی که مبتدا آرایی نیز مد نظر است مناسب مینماید صورت مجهول نوع لاف است:این صورت ساختاری با مکتوم نهادن فاعل امکان مبتدا قرار گرفتن متمم را فراهم میآورد و این ساخت چون از یک قاعده کلی و پر بسامد یعنی قاعده حذف فاعل در فارسی بهره میجوید ساختی کاملا بینشان به حساب میآید."