چکیده:
ویسنده در این مقاله«وزن و قافیه»، «تکرار»،«تناسبگرایی»و«تناسب گریزی»را از عوامل تقویت ساختار صوری زبان در غزلیات شمس دانسته و مورد بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"برای نمونه در غزل مصنوع زیر،که شاعر خود را ملزم به استفاده از اعداد یک،دو و سه در تمامی ادبیات میسازد، مضمونسازی با چیرهدستی تام و با موفقیت کامل صورت پذیرفته است:ربود چشم و رخ و زلف آن بت رعنا یکی قرار و دوم طاقت و سوم پروا قرار و طاقت و پروای من سهچیز ربود یکی جمال و دوم چهره و سیماش در جهان افکند یکی بلا و دوم فتنه و سوم غوغا بلا و فتنه و غوغای من ز فرقت اوست یکی مدام و دوم بیحد و سوم هرجا مدام و بیحد و هرجای عشق او شدهام یکی غریب و دوم عاشق و سوم رسوا غریب و عاشق و رسوا چنان شدم که شدند یکی چو بشر و دوم وامق و عذرا ز من بیاموزید یکی فغان و دوم ناله و سوم سودا فغان و ناله و سودای من از آن است که اوست یکی لطیف و دوم چابک و سوم زیبا لطیف و چابک و زیبای او بنامیزد یکی میان و دوم طلعت و سوم بالا میان و طلعت و بالای اوست در عالم یکی عیان و دوم مشرح و پیداست شمس تبریزی یکی جمال و دوم دولت و سوم عقبا جمال و دولت و عقبا و شمس تبریزی وصال حضرت بیچون و جنت المأویج)تناسبگرایی امروزه،در نقد ادبی اروپا اساس ادبیات و زبان ادبی را آشناییزدایی و تناسبگریزی میدانند.
همچون مصراع زیر،که در آن شاعر از صفت پرسشی«چه»برای ضمیر شخصی«من»بهره میگیرد،در حالی که در این گروه اسمی هیچ سنخیتی میان وابستهی پیشین و هستهی گروه مشاهده نمیشود: زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم *** نگاه مولوی به زبان شعر مولوی اگرچه از ابزارهای اشعار آوامحور( foncentric )بسیار بهره میگیرد اما میل وافر مولوی به بیان مفاهیم و معانی، آن را در ردیف سرودههای معنامحور ( logocentric )قرار میدهد."