چکیده:
نویسنده در این مقاله،ضمن بررسی اجمالی دو اثر حماسی «شاهنامه»و«ایلیاد»، شباهتهای بین قهرمانان آن دو، یعنی«رستم و اسفندیار»و «هکتور،آخیلوس و...»را برشمرده و ارتباط اسطورهای آنها را بیان داشته است.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده در این مقاله بعضی شباهتها را،که به عقیدهی استاد بهار جلوهی تراژیک آن یادآور مضمون تراژدی یونانی است (همان:241)،برشمرده و البته بعضی تفاوتهای بین این دو حماسه و حدود تأثیرگذاری ایلیاد بر رستم و اسفندیار را ینز به شرح زیر بررسی نموده است.
این اظهارنظر شاید ناشی از این باشد که:«تراژدی آتنی اسطوره نیست،برعکس تراژدی هنگامی در پایان قرن ششم پیش از ملاد به نمایش درآمد که دیگر زبان اسطوره توان نداشت با واقعیت سیاسی پیوند سازد» (کیا،1384،ص 44)،لذا،بنای آن بر واقعیات حماسی است،نه بر اسطورههای دینی و در مقابل،گمان این است که حماسههای شاهنامه برگرفته و مبنی بر اسطورههایی است که از متون دینی برخاستهاند و جنبههای حماسی و پهلوانی آنها در دورههای بعد به آن افزوده شدهاند اما مراد از مقایسهی بین این حماسهها،شکل فعلی آنهاست،نه ریشهها و مبانیشان،و حماسیتر بودن به شاکلهی فعلی آنها بسته است تا به خاستگاه و ریشهی آنها.
اما در حماسهی ایرانی،حتی در باور قدمایی آن، سپهر و کواکب آن بهعنوان یک عامل واسط در سرنوشت و آنچه پیش میآید دخیل هستند و البته خواستهی آنها خواستهی حتمی و غیرقابل تغییر است؛آنگونه که در پیشگویی مرگ اسفندیار اعتقاد بر این است که از سرنوشتی که این«برشده تیزچنگ اژدها»تعیین کرده،به مردی و دانش نمیتوان رها شد.
تصویر پریدن اسفندیار به روی اسب با کمک نیزه، نبردآزمایی دو پهلوان با سلاحهای مختلف، حتی رفتن رخش از آوردگاه،زخم برداشتن رستم و حتی احساساتی که گاه بین این دو برقرار است و همین بهانهای برای رستم میشود تا از نبرد شانه خالی کند و..."