چکیده:
موضوع شهید و شهادت، در عرفان اسلامی، موضوعی است تازه و هنوز به طور مستقل و
جامع، درباره آن، تحقیقی صورت نگرفته است.با آن که در شریعت مقدس اسلام، جایگاه
شهادت و شهید، به خوبی روشن و آشکار است و آیه و حدیث فراوانی در این زمینه وجود
دارد؛اما در عرفان اسلامی تنها جملههایی کوتاه، به صورت جسته و گریخته، در
لابهلای متون عرفانی و کتابهای صوفیه یافت میشود که به مفهوم شهادت باز
میگردد.در این مقاله، سعی بر آن است که پس از روشن کردن جایگاه شهادت و شهید در
نگاه شریعت، به شناسایی و بررسی شهادت و شهید، در عرفان پرداخته شود و عاملهای
مؤثر در پدید آمدن شهادت در نگاه عرفان، مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به این که عارفان به اعتقادات دینی پایبند هستند و از طریق آموزههای دینی، سیر و سلوک میکنند و تمامی تعالیم آنان، برگرفته از آیههای قرآنی و خبرهای نبوی و امامان(ع)میباشد، به مرگ در راه خدا، شهادت میگویند و به آن باور دارند؛چنانکه برخی از آنان که در رخدادهای گوناگون سیاسی و اجتماعی، کشته شده ند؛در تذکرههای صوفیه و متون عرفانی، از آنان به عنوان شهید یاد شده است؛مانند:عطار نیشابوری(م 618 ه)، نجم الدین کبرا(م 618 ه)و...
چنانکه در کتابهای صوفیان و تذکرههای آنان، از افرادی چون عطار و شقیق بلخی و نجم الدین کبرا، مجد الدین بغدادی و عبد الصمد همدانی و نمونههایی از این دست، به عنوان شهید یاد شده است، اما عرفا و صوفیه افزون بر تعریف دینی شهادت، به تعریف و تلقی دیگری نیز از شهادت اعتقاد دارند که با نظر علما و فقیهان متفاوت و تا حدی ناهمگون است عرفا به کسانی که از شدت شوق و شور به حق، جان میبازند، شهید میگویند؛این تعریف را متشرعان دینی نمیپذیرند گروهی از صوفیه و عرفا به دلیل دگراندیشی به حکم و فتوای فقیهان و متشرعان، کشته شدهاند، مانند حلاج، عین القضات، شیخ اشراق، مشتاق علی کرمانی، معصوم علی شاه و...
به طور طبیعی وقتی که علما و متشرعان، بر ارتداد، الحاد و تکفیر، اینگونه صوفیان حکم دادهاند و آنهارا خارج از دین و کافر دانستهاند، نه تنها مرگ اینان با تعریف پذیرفته شده دینی شهادت و شهید سازگار نیست؛بلکه ناهمخوانی وتضاد هم دارد؛در حالی که این افراد، در نظر صوفیه و عرفای عاشق، بسیار محترم و ارجمند هستند و از آنان، به خوبی یاد شده و حتی از آیین و طرز تفکر و راه آنان طرفداری و دفاع شده است."