خلاصه ماشینی:
"همچنین فلسفههای مزبور به حقایق اخلاقی و خیر و شر و زیبایی نیز به صورت امر ثابت و مستقل توجه نموده و به نحو مفهومی و انتزاعی مورد بررسی قرار دادهاند،ولی امروزه سعی بر این است که فلسفه در تمام صحنههای زندگی وارد شود و انطباق اصول کلی را در آنات مختلف زندگی بررسی کند.
در فلسفههای جدید،علت به عنوان شرط و معلول به عنوان مشروط در نظر میآید و اگر فلسفههای کلاسیک با توجه به جداانگاری امور،در واقع انتزاعی هستند،یعنی از ورای مفاهیم و تعاریف کلی و ثابت به اشیاء توجه دارند،در صورتی که فلسفههای جدید پدیدار شناسانه هستند، یعنی به خود شیء توجه دارند و به امور انضمامی و ملموس عنایت میکنند.
هر انسانی ضروری(واجب)است که حیوان باشد هر انسانی ممکن است که کاتب باشد هر انسانی ممتنع است که سنگ باشد در موارد فوق اگر بخواهیم جهت قضیه و حکم را آشکار نمائیم(جهت نسبت،جهت حمل)کدام یک از جهات ضرورت،امکان و امتناع را باید جهت قضیه و حکم قلمداد نمود؟ سهروردی معتقد است که«جهت تمامی قضایای صادقی که محمول آنها نیز خود حاوی جهتی باشد، ضرورت است»وی دراینباره همانگونه که در آغاز مقاله ذکر شد مینویسد.
از متفکرین پس از شیخ اشراق بهویژه میتوان از«صدر المتألهین شیرازی»(ملاصدرا)نام برد که ایده«ضرورت بتانه»را مورد توجه جدی قرار داده و بر اهمیت منطقی-فلسفی آن تأکید بلیغی نموده است1 حال سؤال اساسی و مهم این است که آیا توصیف و تبیینی از«ضرورت بتانه»سهروردی در پرتو کشفیات و ابداعات منطق موجهات جدید میتوان ارائه نمود."