چکیده:
قرآن،متن زبانی است که خداوند سبحان آن را به واسطهء فرشته وحی،جبرئیل امین،بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرو فرستاد تا هدایتگر انسانهای باایمان باشد.زبانی بودن این متن و نزول آن در محدودهء جغرافیایی خاص،سبب شده است که به زبان قوم نبی، یعنی زبان عربی نازل شود.اکنون پرسش این است که این متن که فرود آمده است تا فرهنگ جدیدی را بنیان گذارد و با فرهنگ جاهلی عصر نزول مبارزه کند،چه نسبتی با فرهنگ عربی عصر نزول دارد؟برخی بر این باورند که خاستگاه متن قرآن،فرهنگ عربی است؛همچنان که این متن،میهمان زبان عربی است،بر خوان فرهنگ عربی نیز نشسته است و چون از تصورات و تصدیقات فرهنگ عربی وام گرفته،بنابراین میهمان فرهنگ عربی نیز هست،اما بیشتر عالمان اسلامی معتقدند نه تنها از فرهنگ عربی تأثیر نپذیرفته است که فرود آمده تا تأثیر شگرفی بر فرهنگی عربی بگذارد و آن را از اساس متحول سازد.این نوشتار به بررسی این دو رویکرد متفاوت نسبت به متن قرآن و خاستگاه آن میپردازد.
Quran is a linguistic text which God descended to the Great Prophet of Islam (PBUH) through the angel of revelation، the honest Gabriel، to guide the faithful people who accepted this invitation. Since it is a linguistic text and is descended in a certain geographical area، it is founded on the language of the Prophet’s tribe which is Arabic. Quran is descended to institute a new culture and fight against the ignorant culture of the time. What is the relation between Quran and the Arab culture of the time of descent? Some believe the birthplace of Quran’s text is the Arab culture therefore it is based on this culture. And because it has used the Arab concepts and acknowledgements، it is a guest of the Arab culture. However most Muslim scholars believe that not only it has not been affected by the Arab culture، rather it is descended to create a grate effect on it and reform the bases of this culture. This article will inspect the two approaches to Quran’s text and its birthplace.
خلاصه ماشینی:
"با فرهنگ عربی عصر نزول دارد؟برخی بر این باورند که خاستگاه متن قرآن،فرهنگ
اکنون سخن در این است که چگونه نسبتی میان متن قرآن که کاملا مبتنی بر زبان عربی
در میان متفکران معاصر کسانی هستند که به ارتباط متن قرآن با فرهنگ عربی حکم
کرده و بر این باورند که نه تنها زبان قرآن عربی است،بلکه فرهنگ قرآن نیز عربی است.
قرآن نیز به عنوان یک متن،محصول فرهنگ عربی عصر نزول است.
عصر نزول باشد؛زیرا اصولا متن قرآن نه تنها با تأیید فرهنگ جاهلی نپرداخت که با آن به
(حیدری،2831:ص 42)از این روی،این رویکرد اسلام به واژگان عربی نه تنها به معنای تأثیرپذیری قرآن از آن فرهنگ نیست،بلکه بدین معناست که تأثیر بسزایی نیز بر فرهنگ
در قالب زبان آن قوم ظاهر میگردد،و ایجاد متن زبانی نیز بر فرهنگ آن قوم مبتنی است.
برای عربهای عصر نزول قابل فهم است و به تعبیر ابن خلدون قرآن به زبان عربی و
از سنخ کلام بودن قرآن و استفاده از دستگاه واژگانی عصر نزول سبب شده است که
محتوای این متن برای قوم پیامبر بیابهام باشد و اگر جایی هم عربها در فهم آن ابهام
البته تأثیرناپذیری متن قرآن از فرهنگ عربی بدین معناست که هیچ نسبتی میان قرآن
همه سخن در این است که متن قرآن کاملا بر فرهنگ عربی مبتنی نیست و
شخص پیامبر نازل میشد و نشاندهنده این امر است که آیات قرآن مبتنی بر
قرآن کریم چون بر پیامبر عرب نازل شده است،در قالب زبان عربی فرود آمد تا برای"