چکیده:
بر اساس تئوری، یکپارچگی اقتصادی در میان کشورهایی که از منافع اقتصادی و پیوندهای سیاسی مشترک برخوردار هستند می تواند به تخصیص مجدد منابع، افزایش تولید، تجارت و رفاه آنها بیانجامد. با توجه به این مساله، کشورهای حوزه خلیج فارس می توانند با گسترش روابط اقتصادی میان خود، منافع حاصل از یکپارچگی اقتصادی را به دست آورند. این مقاله می کوشد تا تاثیر تشکیل یکپارچگی اقتصادی در کشورهای این حوزه را بر جریانهای تجاری بین المللی آنها بررسی کند. به این منظور با استفاده از مدل جاذبه به تعیین عوامل موثر بر پتانسیل تجاری پرداخته می شود. استفاده از روش اقتصادسنجی فضایی در این زمینه می تواند مفید باشد. کشورهای این حوزه دارای مرز مشترک هستند و بنابراین، وابستگی فضایی بین آنها بر سطح جریانهای تجاری آنها اثرگذار است. این مقاله تلاش می کند علاوه بر اهداف اصلی، به این سوال پاسخ دهد که عامل مجاورت تا چه حد جریانهای تجاری کشورهای حوزه خلیج فارس را تحت تاثیر قرار می دهد. نتایج حاصل از تخمین مدل نشان می دهد که فرضیه وجود وابستگی فضایی در مدل تایید می گردد، همچنین، ضریب متغیر مجازی یکپارچگی گویای این واقعیت است که حجم تجارت بین کشورهای حوزه خلیج فارس کمتر از آن است که متغیرهای جاذبه مدل پیش بینی می کنند و برای افزایش آن باید کشورهای مورد نظر در قالب قراردادهای همکاری به حذف موانع تجاری بین خود اقدام کرده و از پتانسیلها و مزیتهای موجود یکدیگر استفاده کنند. طبقه بندی JEL: R11، R12
On the theory، integration among countries that have common economic as well as political benefits، such as Persian Gulf Countries، may result in resource reallocation، an increase in products، trade and then economic welfare for members. This paper investigates the effect of trade integration on international trade flows among the members، using the trade gravity model.
The contiguity effect must be considered because of spatial dependence of the member countries. These countries have some common borders and therefore، spatial dependence among them affects their trade flows. Also، the paper addresses the question of extent the contiguity factor can influence the intra-trade flows of the members.
The estimation results show that the spatial dependence hypothesis is confirmed in the model. Moreover، the coefficient of integration variable reveals the fact that trade flows among Persian Gulf countries are below potential level. Therefore، these countries should remove trade obstacles to benefit from potential trade as well as comparative advantages.
خلاصه ماشینی:
"نتایج حاصل از تخمین مدل نشان میدهد که فرضیۀ وجود وابستگی فضایی در مدل تأیید میگردد،همچنین،ضریب متغیر مجازی یکپارچگی گویای این واقعیت است که حجم تجارت بین کشورهای حوزۀ خلیجفارس کمتراز آن است که متغیرهای جاذبۀ مدل پیشبینی میکنند و برای افزایش آن باید کشورهای موردنظر در قالبقراردادهای همکاری به حذف موانع تجاری بین خود اقدام کرده و از پتانسیلها و مزیتهای موجود یکدیگر استفادهکنند.
تئورییکپارچگی اقتصادی نیز به همین مورد اشاره کرده و بیانکنندۀ این است که کشورهای دارای منافعاقتصادی مشترک و پیوندهای سیاسی از طریق یکپارچگی اقتصاد،تجارت آزاد را با سیاستهای حمایتیادغام کرده و علاوه بر اینکه محدودیتهای تجاری بین خود را به حداقل ممکن کاهش میدهند،کشورهای غیر عضو را با سیاستهای تبعیضی و حمایتی روبهرو میکنند.
اینموضوع نشان میدهد که اگر کشورهای حوزۀ خلیجفارس بخواهند از منافع حاصل از یکپارچگی وطرحهای منطقهای استفاده کرده و حجم تجارت بین خود را افزایش دهند،باید به صورت عملی موانعتجاری میان خود را از میان برداشته و در قالب قراردادهای همکاری به افزایش جریانهای تجاری درونمنطقه خود اقدام کنند.
به منظور مقایسۀ بهتر و نشان دادن کارایی مدل فضایی،مدل(3)بدون در نظر گرفتن متغیر تأخیرفضایی تخمین زده شده است که نتایج آن در رابطۀ(7)نشان داده شده است: (7)(به تصویر صفحه مراجعه شود)همانگونه که از مقایسۀ تخمین مدلهای(6)و(7)مشاهده میشود،حدود 6 درصد از انحراف درحجم صادرات کشورهای حوزۀ خلیجفارس با وابستگی فضایی توضیح داده شده است.
ضریب متغیر مجازی یکپارچگی،گویای این واقعیت است که حجم تجارت بین کشورهای حوزۀ خلیجفارس کمتر از آن است که متغیرهای جاذبۀ مدل( GDPi و GDPj )پیشبینی میکند و برای افزایشآن باید کشورهای مورد نظر در قالب قراردادهای همکاری به حذف موانع تجاری بین خود اقدام کرده واز پتانسیلهای و مزیتهای موجود یکدیگر استفاده کنند."