خلاصه ماشینی:
"Burns,"Philosophy and History and History:The Universal versus the Particular",in R.
ارسطو بویژه هنگامی که دربارهء موجود زنده میاندیشد،فکرش متوجه این است که آنچه به چنین موجودی جان میبخشد هدف است(که به استثنای بعضی اوقات در انسان،هرگز خود موجود از آن آگاه نیست)،و موجود میخواهد ذات یا طبیعت خویش را متحقق سازد و به کمال برساند،مانند دانهء بلوط که تلاش میکند به هدف برسد(یعنی به telos یا«علت غایی»)و درخت بلوط شود.
توکودیدس یک قرن پیش از ارسطو نوشت که هدف من«به دست دادن شناخت دقیق گذشته است تا کمکی باشد به فهم آینده که در سیر امور انسانی گرچه عینا بازتاب گذشته نیست،ولی ناگزیر شبیه به آن است»و لذا باید«از آن همهء اعصار»دانسته شود.
اگر چنین باشد،کار مورخ بیان اجمالی آن داوریهاست و افزون لایهای اضافی از تأمل و بازاندیشه دربارهء آنها(که خود داوری دیگری است از قسم احکام احتمالی اخلاقی)،و گزینش و جلبتوجه به چیزهایی که،به عقیدهء او،معنا و اهمیت ویژه دارند،و از این طریق ساده کردن غموض و پیچیدگیهای داوریهای مزبور.
بنابراین،به فرض هم که مورخ نتایجی را که گرفته است خلاصه کرده باشد،هیچ نتیجهء جدا کردنی از بقیه وجود ندارد ولو اینگونه به نظر برسد،زیرا در تاریخنگاری«نتایج به نمایش درمیآیند نه اینکه به برهان به اثبات برسند»،و حتی اگر در یک جمعبندی بزرگ پایانی جداگانه بیان شوند،در واقع از مقوله نتیجهگیری نیستند،بلکه یادآوریهای هستند به خواننده در باب فراز و نشیب رویدادها که روایت مورخ به آنها سامان میبخشد."