دگرگونی فرهنگی و زمینه های نفوذ عناصر فرهنگی بیگانه

"اگر برخی از هنجارهای فرهنگی، یا سازماندهی ساختاری، به طور سیستماتیک نیازهای مهمی را سرکوب نمایند، هنجارها و ساختارهای اجتماعی ابداع شده در داخل و یا وام گرفته شده از خارج، که در غیر این وضعیت نادیده گرفته می‌شدند و یا بر چسب انحرافی می‌خوردند، مبنای انباشتگی و دگرگونی فرهنگی قرار می‌گیرد(سپیرو 1972-562) مهمترین این نیازها نیازهای معیشتی انسان است، و از میان اجزای نظام فرهنگی، همچنان که قبلا بحث شد، تکنولوژی، که اطلاعات لازم جهت تأمین نیازهای معیشتی از منابع مادی محیط است، مهمترین نقش را در تداوم و تغییر نظام فرهنگی دارا می‌باشد. از آنجا که تعداد هنجارها و نقش‌های اجتماعی، در مقایسه با ارزش‌های اجتماعی، بسیار زیاد می‌باشد و بیش از ارزش‌های اجتماعی باید خود را با تغییرات محیطی تطبیق دهند، ارزشی شدن آنها از یک طرف مانع دگرگون شدن و تحول طبیعی هنجارها می‌شود و در نتیجه میزان کارایی نظام فرهنگی کاهش می‌یابد، و از طرف دیگر، چون امکان وفاق بالای اجتماعی روی هنجارها وجود ندارد، ارزش‌های اجتماعی زیر سؤال رفته و مورد تردید قرار می‌گیرند، و با توجه به محوری بودن ارزش‌ها در نظام فرهنگی و نظام اجتماعی، کل نظام فرهنگی و اجتماعی آسیب‌پذیر می‌گردد. (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار شماره 3:رابطه سازگاری و انسجام و کارایی نظام فرهنگی نتیجه‌گیری بحث و اشاره‌ای به مورد ایران در این مقاله پس از تعریف مفهوم فرهنگ و مرور کارکردهای مهم نظام فرهنگی، چگونگی دگرگونی فرهنگی مطرح شد و در نهایت زمینه‌های نفوذ عناصر بیگانه مورد بررسی قرار گرفته و نتایج زیر حاصل شد: 1."