خلاصه ماشینی:
"فقط در مقطع کوتاهی از این دوره، یک هماهنگی کلی بین شاه و سطوح دیگر مملکت را میبینیم که شاید به دلیل وجود دشمن درجهی یک سرزمین اسلامی و شیعهی ایران بوده باشد و اینکه از رأس تا ذیل، همه خود را به اجرای اوامر شرع مکلف میدانند به طوری که در خط مقدم جبهه مردم به رهبری علما با جهاد فی سبیل الله عامل به آن هم هستند و پاداش آن را در دنیا و آخرت بس والا میدانند: حضرتش را بهشت خوانم لیک نه بهشتی است که خواندم از قرآن کز پی زندگی است جلوهی این وز پس مردن است وعدهی آن (ابو القاسم قائم مقام فراهانی 1337:ص 207) در نتیجهی این هماهنگی، پیدایش نوعی ادبیات مقاومت و جهاد را در کشور اسلامی ایران شاهد هستیم که در کلیت طول تاریخ ما کمنظیر مینماید و البته اثرات آن در دورههای بعد بیشتر نمایان میشود.
حتی اگر درخواست سفیر روس با توجه به مفاد عهدنامهی ترکمانچای و حقوق تابعیت، قانونی و طبیعی بوده باشد، ملت تا جایی که میتواند در مقابل اصالتهای فرهنگی و ارزشی خود، به راحتی زیربار چنین قواعد و معاهدات تحمیلی نمیرود: سفیر روس آن گریبایدف اسم بشد مقتول در ری از قضایا کسی را نیست تقصیری در این کار که خود انداخت زنگ اندر مرایا از او پر شد به مظلومان تطاول وزو بس شد به دینداران خطایا طمع در کارها میکرد بسیار به هر کاری همی جستی بدایا نمیدادی ثمر در وی عنایات نمیکردی اثر در وی عطایا شب و روز از جفایش مردمان را برفتی بر فلک داد خدایا برای قتل خود بس جرم مستور برون آورد ناگه از خفایا پی تاریخ قتلش خاوری گفت سفیر روس مقتول از بلایا (هدایت الله بهبودی 1371:ص 18؛به نقل از تاریخ ذو القرنین فضل الله الحسین شیرازی) نقش علما و حوزههای دینی در جنگ و فرازهایی از چند رسالهی جهادیه در این زیربخش، از دورهیی از تاریخ یاد میشود که نقش تعیین کننده و خطیرش بر همهی اهل طریقت روشن است؛دورهیی حساس که مسئولیت آن بر صاحبان مسئولیت یعنی مراجع بزرگ شیعه بسیار سنگین است."