چکیده:
<P>نگاه نویی را به فلسفهء مشاء اسلامی و امکانات نهفته در آن بگشاید.</P><P>این پژوهش بر آن است که روایت روشنی از نسبت حس با عقل و عقلانیت در فلسفهء مشاء به دست دهد.گزینش این موضوع،اولا به مناسبت اهمیت این بحث در تفکر فلسفی و ثانیا مهجوریت این مسئله است.ثالثا موضوعی به پژوهش گرفته میشود که همزاد و همراه همیشگی فلسفه میباشد.به این منظور علاوه بر منطق سینایی، رسالههای کمتر مورد توجه قرار گرفتهء التعلیقات فارابی و ابن سینا،حی ابن یقظان ابن طفیل و مسائل از خواجه نصیر و ابن رشد مورد تأمل قرار میگیرند.نتیجه پژوهش آن است که جایگاه منحصر به فرد ادراک حسی در فرایند تحصیل و ارزیابی معارف عقلی روشن گردد و نشان داده شود که فیلسوفان مشائی به لازمهء مهم این اصل(محدودیت منابع شناخت به منبع حس)یعنی عدم دسترسی به حقیقت اشیا مقر و معترفاند.اتخاذ چنین رویکردی به ترویج عقلانیت همگانی و گشایش روزنههای تازهای برای پژوهش فلسفی میگردد و میتواند</P>
خلاصه ماشینی:
"تصورات کلی میتوان پرسید که اگر از نظر فیلسوفان مشائی،هرگونه شناختی از ادراک حسی به دست میآید و در عین حال بدون تصورات و تصدیقات کلی،ما علمی نخواهیم داشت،چگونه شناخت حسی و جزئی،به شناخت عقلی و کلی تبدیل میگردد؟ ابن سینا در فصل هشتم از نمط سوم اشارات پاسخ داده و خواجه نیز آن را شرح نموده است.
باید استعداد علم باشد،[این استعداد عبارت است از]حواس برای علم ضروری و ضروریات،برای علم اکتسابی(حلی،[بی تا]،صص 271 و 771) ابن رشد در تلخیص کتاب البرهان خود دربارهء مبادی برهان مینویسد مبادی برهان از توان و استعدادی در ما برمیخیزد که شأنی جز دریافت مبادی ندارد.
او در رساله الاصل الاصول خود مینویسد: از چیزهایی که در اینجا شایسته دانستناند آن است که هر چیزی را که نفس نتواند به واسطه حواس،درک کند،هرگز طبیعت کلی و حقیقت نوعی آن چیز را نیز نمیتواند درک کند؛زیرا هر کس فاقد حسی باشد فاقد دانشی خواهد بود»(به نقل از:دینانی،6631،734/2) بدین گونه پسینی بودن قضایای حقیقیه نیز در باور مشائیان محرز میگردد(ر ک به:قراملکی،5831،ص 141).
بهنظر ابن رشد همین خطا(آغشتن فلسفه به الهیات)در فارابی هم صورت گرفته،زیرا او از آن جهت در تحلیل عقلی؛موجود ممکن را مرکب از وجود و ماهیت میداند که دنبال آفرینندهء هستی یا جاعل عالم است و از این رو،میپرسد که متعلق جعل چیست؟ همین نوع نگاه،وی را به فهمی دیگر از حقیقت(به جای مطابقت با عین،طرح مطابقت با نفس الامر)و علیت(علیت فاعلی)کشانیده است که از دایرهء ادراک متعارف خارجاند."