خلاصه ماشینی:
"راه حل کانت برای تعارضات دسته اول به نظر کانت، تعارضات دسته اول-یعنی گروه ریاضی-که آنتی نومی اول و دوم است، ناشی از آن است که جهان را به جای آنکه پدیدارها بدانند، واقعیتی نفسالامری محسوب کردهاند و زمان و مکان را صورتهای محض حساسیت و از آن ذهن ندانسته بلکه به عالم نومن نسبت دادهاند.
کانت در این قسمت از بحث خود، به اظهار ثنویتی که در ریشه فلسفه او است، نزدیک میشود؛هر چند که حتی در این مورد نیز نظر خود را با احتیاط بسیار بیان میکند، مثلا نمیگوید که انسان طبیعی(بدن)و انسان روحی(نفس) وجود دارد، بلکه فقط انسان به معنای یک شیء طبیعی که به عنوان«پدیدار» ملحوظ شده است، یعنی متعلق تجربه که همچنین این استعداد و قدرت عقلی را دارد که درباره خود به عنوان روحانی بیندیشد.
در فلسفه هگلی، تعارضات فقط به ایدهها محدود نمیشود، بلکه در مورد اشیا نیز به کار میرود؛و در این صورت، تعارض فلسفهها، تعارض فیلسوفان است و بنابراین، همان«معرکه، مشاجرات بیپایان»که کانت آن را مابعدالطبیعه مینامید، رزمگاهی است برای افراد انسان که در آن هر فیلسوف از آن جهت که مرحلهای است از قانون جهانی، باید برابر نهادی(وضع مقابلی)باشد برای دیگری تا اینکه هر دو در نفر سومی که«وضع مجامع»آنها است، منحل و مستحیل شوند (4) .
به نظر او، مشکل اصلی بحث این است که آیا عقل در برابر آنچه در مجموع پیش رویش قرار دارد، عاجز است؛آیا توانایی خود را از دست میدهد و دچار تضاد میشود، تضادی که ندانم چیستی و ناباوری به وجود میآورد؛یا به یاری دیالکتیک و در جریان نفوذ بیشتر در ماهیت پدیدهها(خواه پدیدهای کمیتی باشد، خواه پدیدهای که به طور مستقیم به دنیای واقعیت مربوط میشود)، این تضادها را برطرف میکند."