چکیده:
شیخ فرید الدین محمد عطار نیشابوری، از نظر کثرت و تنوع آثار و نیز مایههای
هنری و بدیع، بیتردید یکی از بزرگان ادبیات فارسی است.این شاعر دل سوخته عاشق،
شاید بیش از هر شاعر دیگر به حکایتپردازی شهره است و«سر دلبران را در حکایت
دیگران»بیان کرده است. (1) از سویی دیگر، مشابهت و سنخیتی که میان طریقه سلوک
عاشقانه و قلندرانه خویش و پاک باختگانی نظیر حلاج، ابو سعید و شیخ صنعان
افسانهگون میدید، باعث شده است که نه تنها در مثنویهای خویش حکایت حال آن دل
سوختگان وصال دوست را باز گوید، بلکه در دیوان غزلیات نیز با شگردی شگفت سرگذشت
احوال آن عزیزان درگاه را با احوال درونی خویش بیامیزد؛و از ذهن و زبان حکایتساز
او غزلهای بدیع روایتگون با عناصر متنوع متنهای روایی آفریده شود. (2) در این
غزل-روایتها، دقیقترین ظرایف و نکات احوال و عوالم عارفانه با زبانی رمزی آمده
است.شخصیت و سرگذشت منصور حلاج و شیخ صنعان، یکی از پایههای اصلی تخیلات شاعرانه
عطار در سرودن غزلهای قلندرانه بوده است.از میان هشتصد و هفتاد و دو غزلی که در
دیوان وی آمده است، بیست و هفت غزل دقیقا ساختاری روایتگون دارند که در آنها
سرگذشت و عوالم روحی و عرفانی خود شاعر، حلاج و شیخ صنعان در فرهنگ، 46 و 47،
تابستان و پاییز 82، ص ص 215-191
هم آمیخته شدهاند.غزلهایی از این نوع در ادبیات فارسی پیش از عطار وجود ندارد
و باید او را مبتکر این نوع غزل دانست که بعدها مولوی، سعدی، حافظ و دیگران از او
تأثیر پذیرفتهاند.در این مقاله، کوشش شده است ساختار و روابط متقابل واحدها و
عناصر متعدد موجود در این غزلها تجزیه و تحلیل شود؛تا از این طریق بتوان به
لایههای پنهان الگوهای ذهنی شاعر دست یافت.
خلاصه ماشینی:
"ابیات آغازین یکی از این غزلهای زیبا بهعنوان شاهد مثال آورده میشود: ترسابچه لولی همچون بت روحانی سرمست برون آمد از دیر به نادانی زنار و بت اندر بر ناقوس و میاندر کف در داد صلای میاز ننگ مسلمانی چون نیک نگه کردم در چشم و لب و زلفش بر تخت دلم بنشست آن ماه به سلطانی بگرفتم زنارش در پای وی افتادم گفتم چه کنم جانا گفتا که تو میدانی گر وصل منت باید ای پیر مرقع پوش هم خرقه بسوزانی هم قبله بگردانی با ما تو به دیر آیی محراب دگر گیری وز دفتر عشق ما سطری دو سه برخوانی (همان، ص 659) (به تصویر صفحه مراجعه شود) خویشکاری ترک 1 منظور از خویشکاری ترک این است که پیر زاهد که در بند ظواهر است، برای اینکه از عقبههای سخت سلوک بگذارد، باید از تمامی آنچه که او را پایبند مرحله فعلی کرده است، بگذارد تا زمانی که همه این وابستگیها از دامن ظاهر و باطن زاهد به دور ریخته نشده باشد، وارد شدن به مرحله بعدی ممکن نخواهد شد.
در داستان شیخ صنعان حوادث پایانی به شکلی طرح ریزی شده است که به نظر میرسد هنوز عطار نمیتوانسته است ازتأثیرات«تصوف عابدانه»به کلی برکنار باشد؛گنجاندن شفاعت حضرت رسول(ص)و مسلمان شدن دختر ترسا و نیز بازگشت پیر از روم، همگی تحت تأثیر چنان نفوذی بوده است، چیزی که در ساختار غزلهای روایی اصلا حضور و ظهور ندارد و این شاید به دلیل ساختار محدود غزل از یک سو و مهمتر از آن عدم حضور عامل «آگاهی»در هنگام سرودن این غزلها است."