چکیده:
نگراش اهل تصوف به مفهوم حقیقت در سنن گوناگون کمتر مورد کندوکاو محققان
اسلامشناسی و منتقدان ادبی قرار گرفته است.جامعه اسلامی غالبا با اعتقاد بر این که
حقیقت باید تعریغی از قبل تعیین شده داشته باشد، آن را در فضایی محدود محبوس میکند
و در بند سلسهای خاص از قوانین و قراردادها قرارمیدهد.چهره تأثیر پذیرفته جامعه
از بینشی این چنین باعث میشود که مسلمانان امروز از یاد ببرند پیشینیان آنها هرگز
به چنین محدودیتهای وضع شدهای قایل نبودند و اینگونه تقسیمات را به کلی رد
میکردند.
در مقاله حاضر، درباره مفهوم حقیقت در بینش مولانا جلال الدین رومی و در ارتباط
با سنن گوناگون بحث و شیوه بیان آن در ابیات مثنوی و نیز غزلیات استاد بررسی شده
است.
خلاصه ماشینی:
"ما همه شیران ولی شیر علم حملهشان از باد باشد دمبهدم حملهشان پیدا و ناپیداست باد آن که ناپیداست از ما کم مباد (مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 604-603) حقیقتی که مولانا رومی در ابیات مثنوی و غزلیات شمس تبریز بدان به عنوان عصاره روح انسان اشاره میکند، تنها با«چشم بینا»و در«آینه درون»قابل رؤیت است: آینه دل چون شود صافی و پاک نقشها بینی برون از آب و خاک (همان، دفتر دوم، بیت 72) در این مقاله، درباره بینش مولانا رومی درمورد«مفهوم و جلوه حقیقت»در سنن گوناگون، با پاسخ به سه سؤال زیر بحث میشود: 1.
1 خیز که امروز جهان آن ماست جان و جهان ساقی و مهمان ماست (همان، غزل 504) از آنچه گذشت، میتوان دریافت که مولانا رومی در اشارات خویش به شناخت و تجلی حقیقت، تفاوتی بین فرقههای مختلف و سنن گوناگون قایل نمیشود و از اینرو برای توصیف آن از تشبیهات و استعارات کلی همانند«سایه یار»در بیت زیر، کمک میگیرد و پیامهای صلح، عشق و امید خود را به مخاطبان خویش میرساند: چون ز تنهایی تو نومیدی شوی زیر سایه یار خورشیدی شوی (مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 22) خاتمه سخن از کاوش حاضر در بینش و نحوه نگرش مولانا رومی به حضور و جلوه حقیقت در اقلیت و اکثریتهای مذهبی، منابع الهام و اهداف وی در بازشناسی این مفهوم 1."