چکیده:
فرهنگ عامه، از رایجترین اموری است که در ذهن و جان جامعه ریشه گسترانده
است.اعتقاد به برخی از باورها، از گذشتههای دور، با زندگی مردم آمیخته است؛که با
واکاوی آنها، بسیاری از ناگفتهها بازگو میشود و تفسیر و تحلیل جنبههای اجتماعی و
روانشناختی آنها نیز بایسته مینماید.
در این مقاله، فرهنگ مردم، پیشینه نگاه علمی به آن و به خرافه، به عنوان یکی از
جنبههای فرهنگ مردم به اجمال بررسی میشود.
بعد از آن، بازتاب باورهای خرافی در یکی از آثار برجسته نثر فنی-
مرزباننامه-با هدف آگاهی از نوع باورهای خرافی مردم همروزگار
مؤلف، زا سویی و فهم بهتر و درستتر متن، تبیین آنها و کوشش در جهت یافتن پیشینه
آنها، از سوی دیگر مد نظر قرار میگیرد.
هر چند تنگی مجال باعث شد تجزیه و تحلیلهای مربوط به پیشینه باورهای خرافی
موجود در کتاب، کم رنگ شود و تقسیمبندی آنها که در ابتدا قرار بود براساس جدولی
مبتنی بر پیشینههای قطعی و احتمالی آنها صورت بیگرد، به همان سبک و سیاقی درآمد که
نخستین بار صادق هدایت بر آن آگاهیمان داده بود.
خلاصه ماشینی:
"سعی شده است ذیل عناوین ناشناختهتر، اغلب شواهدی که در آن خصوص در مرزباننامه وجود داشته است، آورده شود؛اما از آنجا که وراوینی تکرار را دور از مقام فضل خویش میداند، نباید انتظار داشت تعداد شواهد برای هر باور خرافی از دو یا سه مورد متجاوز شود و در همین موارد نیز مؤلف سعی کرده است که ترکیبات و عبارات دیگرگون از یکدیگر باشند، چنان که خود بدان معترف است.
به جز موارد مذکور، آنچه از باورهای خرافی در مرزباننامه وراوینی روی داده است و نیز اعتقادها و باورهایی که اگر چه در نظر برخی خرافی قلمداد شدهاند و خرافی دانستن آنها چندان محل اعتماد نویسندگان این مقاله نبود، با در نظر داشتن عنصر مرکزی آنها، به پنج دسته حیوانات، پرندگان، موجودات خیاطی، مظاهر طبیعی و انسان تقسیم شده است که در ادامه بدان پرداخته میشود.
به نظر میرسد جغد تنها در روایتهای کهن ایرانی و افسانههای لاتینی است که سیمایی دیگرگونه، یا بهتر بگوییم کاملا مخالف پیدا میکند؛به طوری که در ایران پیش از اسلام«پرندهای میمون است که اوستا را ازبر دارد و وقتی آن را میخواند، شیاطین به وحشت میافتند»(یاحقی، 1369:ذیل جغد) در افسانههای لاتینی نیز باور جهان شمول نحوست و ظلمت جغد«به صورت نماد زنان زیبا در آمده است و از آنجا به صورت علامت فال نیک در هر کاری گرفته شده است»(شوالیه و گربران، 1378:ذیل جغد) روزگاری که انسان، برای نگهداشت ثروت خویش، امانتداری راستینتر از خاک پیدا نمیکرده است، ناگزیر زمین مسکنگاه وی گنجگاهی گران میشد؛ گنجگاهی که آبادانی و صاحبان حقیقی خویش را در حوادث طبیعی و غیرطبیعی، به خصوص غارتگریها و چپاولهای ناگهانی اقوام و قبایل خودی و ناخودی از دست میداد و مقامگاه جغدان و ماران، به ویرانهای تبدیلش میکرد."