چکیده:
باب دوم از هشت باب علم معانی، مربوط به احوال مسندالیه است.این باب،
طولانیترین باب از ابواب این دانش به شمار میآید که مباحثی بسیار لطیف و پربار
دارد و علمای بلاغت در زبان فارسی و عربی همواره بدان توجه داشتهاند.
یکی از مباحث مهم باب مسندالیه، «آوردن سخن است برخلاف مقتضای ظاهر»که از مباحث
دلانگیز و هنرمندانه و در دست استفاده اهل شعر و ادب است.مقولههای این مبحث عبارت
است از:آوردن ضمیر به جای اسم ظاهر، آوردن اسم ظاهر به جای ضمیر، التفات، اسلوب
الحکیم، سخن گفتن از آینده با واژه گذشته، و قلب.
نگارنده در این مقاله، به قصد مقایسه این موضوعات در دو زبان فارسی و عربی، با
روشی تطبیقی و به شیوه نظیرهآوری در نمونههای نظم و نثر از این دو زبان، بحث و
بررسی کرده و تسهیل در کار پژوهندگان علوم
بلاغت را هدف اصلی و مقصد نهایی خود قرار داده است.و لله در من یتأمل بعین
الرضا.
خلاصه ماشینی:
"بر همین روش نیز گاهی اسم اشاره را به جای ضمیر برای غیر مسندالیه میآورند تا آشکارایی کامل آن را بیان کنند، مانند بیت زیر زا ابوالسرای عبدالله پسر دمینه: تعاللت کی أشجی و ما بک عله تریدین قتلی قد ظفرت بذلک (تفتازانی، بیتا:ج 1، ص 113) با اینکه بیماری نداری، خود را به بیماری زدی تا من اندوهگین شوم/کشتنم را میخواهی، بیگمان در این کار پیروز شدهای.
از همین دست است واژه«بنده»در بیت زیر از انوری: بنده از مکرمات وافر تو همچنین سال و مه مکرم باد (دیوان انوری، 1347:ج 1:ص 108) التفات سکاکی گوید:این روش یعنی آوردن اسم ظاهر به جای ضمیر یا به زبان دیگر آوردن غائب به جای متکلم، ویژه منسدالیه و نیز مختص به این اندازه(که تنها در سخن، غائب به جای متکلم آورده شود)نیست؛بلکه هر یک از متکلم یا غائب یا مخاطب به طور کلی به دیگری نقل پذیر است، چه در مسندالیه باشد چه در غیر مسندالیه و چه پیش از هریک از آنها، سخن به روندی غیر از آنها آمده باشد تا ما آن را از روند خود تغییر دهیم و چه نیامده باشد.
(کزازی، 1374:149) یکی دیگر از جاهایی که سخن برخلاف مقتضای ظاهر حال آورده میشود، برخورد گوینده یا پرسنده است در چیزی که پرسنده در جستوجی آن نبوده است، بدین گونه که پرسش او را به مانند پرسشی دیگر میگیرد و پاسخی دیگر میگوید تا به او هشدار دهد که این پرسش به حال او از پرسش خود وی سزاوارتر و ارزندهتر است؛مانند آیه«یسألونک عن الأهلة قل هی مواقیت للناس و الحج»(از تو درباره هلالهای ماه میپرسند؛بگو:آنها گاهشناسیای است برای مردم و آیین حج)."