چکیده:
پژوهشهای مربوط به حوزه آسیبهای اجتماعی در کشور ما تقریبا همزاد با طرح مباحث
مربوط به جامعهشناسی است.پژوهشگران متعددی تلاش کردهاند تا آنچه را به نظر آسیب
اجتماعی آمده مورد مطالعه قرار داده و علل و عوامل و پیامدهای آن را ارزیابی
کنند.اما این پژوهشها همانند کند و کاوهای سایر حوزههای علوم انسانی از روش معینی
پیروی نکرده و بیشتر تابع سلیقه و علاقه پژوهشگر بوده است.فراتحلیل حاضر، کوششی است
برای تحلیل مجدد(بیشتر روششناختی)مجموعهای از این پژوهشهای آسیبشناختی و نقدی بر
آنچه انجام شده تا ضمن بر شمردن نقاط قوت و ضعف این پژوهشها، شیوه فراتحلیل نیز
معرفی شود و علاوه بر استوار کردن بنیانی برای جامعهشناسی جامعهشناسی ایران، نقد
پژوهشهای انجام شده در کلاسها و برای محققان و کارشناسان مورد استفاده قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"در این مطالعه تحقیقات انجام شده در حوزه آسیبشناسی اجتماعی در ایران بررسی و اطلاعات مورد نیاز در دستهبندی موضوعی، روششناسی یافتهها و پیشنهادها ارائه خواهد شد و مورد تحلیل و فراتحلیل قرار خواهند گرفت.
طبقهبندی مبانی نظری و تجربی پژوهشهای تحلیل شده در دسته بنی نظریههای آسیبشناسانه، در مطالعات پژوهشی، پی میبریم که چه نوع تئوریهایی بیشتر مورد استفاده قرار گرفتهاند و چه تئوریهایی از سهم کمتری برخوردار بودهاند و اینکه آیا این پژوهشها توانستهاند وظیفه به آزمون کشاندن تئوریها را عهدهدار شوند؟و نتیجه آزمون چه بده است؟در یک تقسیمبندی نظریههای مربوط به آسیبشناسی اجتماعی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:الف)نظریههای زیستشناختی * ب)نظریههای روانشناختی ج)نظریههای جامعهشناختی(صدیق سروستانی، 1374) از میان پژوهشهای مورد مطالعه 20 درصد فاقد مبانی نظریاند، در حالی که این نسبت در ادبیات تجربی تحقیق به 40 درصد میرسد.
از نقاط ضعف اساسی در این بخش این است که نظریهها کمتر برای تحلیل و تبیین مورد استفاده قرار گرفتهاند، بلکه تنها تحقیق از جنبههای نظری آنها انباشته شده است.
تحقیقات تجربی و پیشین این پروژه تنها اختصاص به مطالعه انجام شده بیهقی (قرن 4)دارد که نشان دهنده رعایت نرکدن معیارهای جامعهشناختی در ساختار پژوهش است.
8. اگر توصیف، تفسیر و تبیین، سه حلقه کلیدی در یک فرایند مرتبط باشند، در آن صورت در اغلب پژوهشهای مورد مطالعه ما تا مرز تفسیر پیشتر نرفتهاند و هم از این رو ضعف دیگر موجود در پژوهشهای آسیبشناختی، فقدان تبیین جامعهشناختی از فرضیهها و آزمون آنها و نتایج به دست آمده است و به همین جهت تفسیر دادهها محقق را از جامعه شناس به آمارشناس تبدیل میکند."