چکیده:
در این مقاله نسبت میان حل مسئله جزء گرایانه یا اصلاحی با حل مسئله کلگرایانه
یا یوتوبیایی سنجیده میشود و تغییر پارادایمی از اوهلی به دومی مورد تأکید قرار
میگیرد. سپس نظریه سه جهان پوپر ارائه میگردد.هدف از ارائه این نظریه و یاری
گرفتن از آرای لاکاتوش برای تکمیل آن، تصریح نقش طرحهای تحقیقاتی رقیب در حل مسئله
و تأثیر نقادی بر پیشرفت علم است.در پایان با توجه به این مقولات نظری وضعیت
آکادمیک ایران به شیوهای نقادانه بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"پوپر تأکید میکند که آنچه در این مدل سه مرحلهای امری اساسی محسوب میشود تکثر نهفته در آن است، به عبارت دیگر اگر چه بروز مسئله ممکن است به شیوهای فردی رخ دهد اما راهحلهای انتخابی برای آن امری جمعی و متکثر است و این امر حتی در مورد حیوانات نیز مصداق دارد.
مسائل اجتماعی نیز نیازمند همان نقادی هستند و اگر به هر سبب و علتی از آزادی مناقشه برای حل مسئله اجتماعی جلوگیری شود به معنای آن است که جامعهای که چنین سد و معنی را سر راه بحثهای انتقادی ایجاد میکند مانع انطباقپذیری خود با وضعیتهای متغیر شده است.
آیا جامعهای میتواند وجود داشته باشد که در آن علوم مختلف به نحوی از انحاء حاضر باشند اما به مهمترین وظیفه خود که حل مسایل در جهان 3 باشد عمل نکنند، آن هم به این سبب که جهان 3 تشکیل نشده است؟از حیث نظری چنین امری به ظاهر ممکن نیست زیرا پوپر برای هر یک از این جهانها شأنی هستی شناسانه قایل شده است.
سبب این امر آن است که اغلب محققان ایرانی نه خود را ملزم به رعایت طرح تحقیقاتی خاصی میکنند و نه دست یژبه نقادی کارهای یکدیگر میزنند و ای بسا دیده شده است که محققی در یک تحقیق از طرح تحقیقاتی الف و در تحقیقی دیگر از طرح تحقیقاتی ب استفاده کرده است، امری که اگر در اجتماعی علمی که از قواعد پیشرفت علم آگاه است رخ ده احتمالا محقق متهم خواهد شد که به بیماری اسکیزوفرنی دجار شده است."