چکیده:
جامعه ایران در دهه دوم انقلاب اسلامی(1380-1370)دو جریان نوسازی
اقتصادی(سازندگی)و سیاسی(اصلاحات)را پشت سرگذاشته است.این تغییرات شتابان اقتصادی و
سیاسی آثار مختلفی بر جامعه ایران برجای گذاشتهاند.به نظر میرسد یکی از این آثار،
تشدید نابسامانیها در صحنه سیاسی ایران باشد.این مقاله با طرح مفهوم آنومی سیاسی و
با تکیه بر نظریه آنومی سیاسی دورکیم، علل مؤثر بر این وضع را توضیح میدهد.
خلاصه ماشینی:
"پرسش اساسی این است که اگر عرصههای کنش(اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی)را از نظر تحلیلی از یکدیگر تفکیک کنیم، آیا آنومی فقط در عرصه اجتماعی وجود دارد یا در دیگر عرصهها، نظیر عرصه سیاسی، نیز ممکن است به همان صورت وجود داشته باشد.
با توجه به آنچه آمد، تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به دو پرسش اساسی است:1)میزان آنومی سیاسی در شهروندان تهرانی چقدر است؟و2)عوامل مؤثر بر آنومی سیاسی چیست؟ مفهوم آنومی در اندیشه دورکیم در متون انگلیسی و دیگر زبانهای ملهم از جامعهشناسی آمریکا، آنومی غالبا به عنوان یک وضع (حالت)«بیهنجاری»، «بیقاعدگی»(عدم انتظام)یا«آشفتگی(تضاد)هنجاری» 1 تعریف شده است که با واژهها و معانی مورد نظر دورکیم و همعصرانش برای ترسیم این وضع یا حالت اجتماعی، متفاوت است.
اما هنگامی که فرد به عنوان عامل در مورد التزام خود به اصول قانون اساسی و دیگر قوانین اجتماعی نظر داده است، متغیر را آنومی سیاسی نام گذاشتهایم.
در بررسی شاخص(متغیر)های احساس آنومی سیاسی، آنومی سیاسی(در هر سه نوع آن)، احساس ناعادلانه بودن قواعد، فردگرایی و سکولاریسم، نمره بیشتر(بالاتر)نشان دهنده ارزیابی منفیتر است؛زیرا، برای این شاخصها گویههای منفی را مبنا گرفته و گویههای مثبت را با آنها هم جهت کردهاین.
بدیهی است هر چه احساس فردگرایی سیاسی در شهروندان بیشتر باشد(ارزیابی شهروندان این باشد که مسئولان و جناحها در مواجهه با قوانین بیشتر منافع خود را در نظر میگیرند تا منافع جمعی یا کشور ارزیابی منفیتری نسبت به التزام حکومت و مسئولان(احساس آنومی سیاسی)به قانون اساسی خواهند داشت.
این ارزیابی با شاخص احساس انومی سیاسی، که به ارزیابی در مورد التزام حکومت و مسؤلان به قواعد جامعه سیاسی(در اینجا قانون اساسی)مربوط میشود، بسیار منفی و نگران کننده است."