چکیده:
دولت مهمترین نهاد جامعه است و جامعه شناسی علم شناخت نهادهای اجتماعی
است.تاکنون تحلیل و تبیین تحولات اجتماعی و اقتصادی در بیشتر پژوهشها تحتالشعاع
پارادایمها و رویکردهای مسلطی مانند نوسازی، وابستگی و نظام جهانی بوده و از بررسی
نقش نهاد دولت در تحولات غفلت شده است.این مقاله با رویکرد نهادگرایی تطبیقی بررسی
مجدد مفهوم دولت و بازگشت به آن را در تحلیلهای جامعه شناسی مطرح میکند و جایگاه
و نقش مؤثر دولت را از رویکردی خاص که آن را یک نهاد مهم اجتماعی تلقی میکند، بر
طبق نظریههای مختلف، نشان میدهد و عوامل بازگشت به دولت به عنوان یک نهاد اجتماعی
را تعیین و چالشهای مربوطه را مطرح میسازد.
خلاصه ماشینی:
"دولت و سه مرحله نظریهپردازی اوانز(1995)به منظور توجیه استفاده از رویکرد نهادی تطبیقی در تحلیل رشد و توسعه اقتصادی برخی از کشورهای آمریکای لاتین و جنوب شرقی آسیا، ادبیات نظریهپردازی 50 سال اخیر را با موضوع نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی مرور میکرده و با توجه به تجربههای مختلف کشورها و آثار نظریهپردازان دانشگاهی، تکنوکراتها وسازمانهای بینالمللی(بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول)، سه موج(مرحله)نظریهپردازی در مورد نحوه ارتباط دولت با تحول و توسعه صنعتی را از هم تفکیک کرده است: دوره نخست(1965-1950):این دوره با غلبه دیدگاه کینزی 1 و با توجه به نظریات افرادی مانند گرنش که بر نارساییهای بازار تکیه دارند 2 و پس از جنگ جهانی دوم آغاز و اواسط دهه 1970 پایان میپذیرد.
نگرانیها و پرسشهایی که از نظر تجربی و تحولات واقعی بازگشت مجدد به نظریه دولت و اهمیت نقش آن در توسعه جوامع را موجب شده از نظر بانک جهانی (1378)عبارتند از: نقش مهم دولت در پیشرفت توسعه کشورهای شرق آسیوقوع بحرانهای مالی در دولتهای رفاه بیشتر کشورهای صنعتیفروپاشی اقتصادهای مبتنی بر نظارت مرکزی در شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقیفروپاشی دولتها و انفجار نیازهای انسانی در بخشهایی از جهان از نظر تئوریک و جریان اندیشه توسعه و جامعه شناسی سیاسی در پی تداوم و تجدید نظر در اندیشههای مارکسیستی و ساختارگرایی، با رویکردی که اسکاچ پل (1985:28)در مقاله خویش تحت عنوان«بازگردانیدن» 1 دولت بدین گونه مطرح کرد که«نظریه سیاسی آمریکا در دو دهه گذشته تمرکز زیادی بر متمایز بودن دولت، استقلال نهادی آن و تواناییاش به عنوان یک بازیگر در دستیابی به اهداف سیاستها داشته است."