خلاصه ماشینی:
"باید پرسشهای خاصی را پیش خود مطرح کنیم و پاسخ آنها را بیابیم همچون پرسش از این که:روش و شیوهء حاکم بر این گفتگوها چیست؟طرفهای این گفتگو و نمایندگان شرکتکننده در آن چه کسانی هستند؟کانالها و اشکالی که این گفتگو در آنها جریان پیدا میکند،کدامند؟،هدفها و نتایج و ثمرات آنها چیست؟مثلا وقتی که گفتگو میان اسلام و مسیحیت مطرح میشود،نمایندگان اسلام در این گفتگوها را مسلمانان مردمی و شخصیتهای مذهبی تشکیل نمیدهند،بلکه نمایندگان دولتها یا کسانی تشکیل میدهند که منتخب دولت هستند،در حالی که نمایندگان مسیحیت را علما و رجال مذهبی تشکیل میدهند که در درجهء بالایی از نظر فکری و فرهنگی و علمی قرار دارند و دارای استقلال در شخصیت و رأی و نیز استقلال مادی و اقتصادی هستند زیرا تشکیلات کلیسا در غرب،از مداخلهء دولتها و قدرتهای دولتی آزاد و مستقل هستند.
پس فرهنگ غربی از نظر حجم و کمیت و تنوع در حال تجدد و دگرگونی است اما ویژگی آن از ده سال پیش تاکنون «افلاس»و«فقر»محتوائی آن است زیرا هیچ حرکت فلسفی و ادبی جدیدی پدید نیامده است و همگی،دنبالهروی حرکتهای فرهنگی قرن نوزدهم و بیستم هستند و حتی گاهی بازگشت به قرن هیجدهم به چشم میخورد.
فرهنگ غربی وقتی به کشور ما وارد میشود، با وضع طبیعی وارد شده نفوذ میکند یعنی این فرهنگ به این عنوان وارد نمیشود که با آن آشنا شویم و آن را به آرامی و بیشتاب مطالعه کنیم و دربارهء آن به صورت تحقیقی بررسی کنیم،بلکه به این عنوان وارد میشود که باید آن را بپذیریم و از طریق کتابها و مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی،بر ما چنین القاء و تفهیم میشود که تنها فرهنگ درست و اصیل است که هیچ گونه جایگزینی ندارد!."